••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان حضرت داوود در قرآن

*آيا آن گروه از سران و اشراف بني اسرائيل را پس از موسي نديدي که به پيامبرشان گفتند: براي ما زمامدار و فرمانروايي برانگيز تا در راه خدا جنگ کنيم؟ گفت: آيا احتمال نمي دهيد، اگر جنگ بر شما مقرّر و لازم شود، جنگ نکنيد  گفتند: ما را چه هدف و مرادي است که در راه خدا جنگ نکنيم، در حالي که از ميان خانه ها و فرزندانمان بيرون رانده شده ايم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرّر و لازم شد، همه جز اندکي از آنان روي گرداندند؛ و خدا به ستمکاران داناست.

* و پيامبرشان به آنان گفت: بي ترديد خدا طالوت را براي شما به زمامداري برانگيخت. گفتند:چگونه او را بر ما حکومت باشد و حال آنکه ما به فرمانروايي از او سزاوارتريم، و به او وسعت و فراخي مالي داده نشده گفت: خدا او را بر شما برگزيده و وي را در دانش و نيروي جسمي فزوني داده؛ و خدا زمامداريش را به هر کس که بخواهد عطا مي کند؛ و خدا بسيار عطا کننده و داناست.
*و پيامبرشان به آنان گفت: يقيناً نشانه فرمانروايي او اين است که آن صندوق نزد شما خواهد آمد، در آن آرامشي از سوي پروردگارتان است، و باقي مانده اي از آنچه خاندان موسي و هارون به جا گذاشته اند [چون الواح تورات، عصاي موسي و عمامه هارون] و فرشتگان آن را حمل مي کنند، البته در آن نشانه اي براي شماست اگر مؤمن باشيد.
*پس زماني که طالوت با سپاهيان بيرون رفت، گفت: بي ترديد خدا شما را به وسيله نهر آبي آزمايش مي کند؛ پس هر که از آن بنوشد، از من نيست و هر که از آن نخورد، از من است، مگر کسي که با دستش کفي آب برگيرد. پس جز اندکي از آنان همگي از آن نوشيدند. و زماني که او و کساني که با او ايمان آورده بودند از نهر گذشتند،گفتند: ما را امروز قدرت مقابله با جالوت و سپاهيانش نيست. ولي کساني که يقين داشتند که ديدارکننده خدايند، گفتند: چه بسا گروه اندکي که به توفيق خدا بر گروه بسياري پيروز شدند، و خدا باشکيبايان است.
* و چون براي جنگ با جالوت و سپاهيانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شکيبايي فرو ريز، و گام هايمان را استوار ساز، و ما را بر گروه کافران پيروز گردان.
*پس آنان را به توفيق خدا شکست دادند. و داود جالوت را کشت، و خدا او را فرمانروايي و حکمت داد، و از آنچه مي خواست به او آموخت. و اگر خدا برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نمي کرد، قطعاً زمين را فساد فرا مي گرفت؛ ولي خدا نسبت به جهانيان داراي فضل و احسان است.
*اين نشانه هاي خداست که به حقّ و راستي بر تو مي خوانيم و يقيناً تو از فرستادگاني.
*ما به تو وحي کرديم، همان گونه که به نوح و پيامبران پس از او وحي کرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحي نموديم؛ و به داود، زبور داديم.
*و پروردگارت به هر که در آسمان ها و زمين است، داناتر است. و به يقين برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم وبه داود زبور عطا کرديم.
*و داود و سليمان را زماني که درباره آن کشتزار که شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داوري مي کردند، و ما گواه داوري آنان بوديم.
* پس آن را به سليمان فهمانديم، و هر يک را حکمت و دانش عطا کرديم، و کوه ها و پرندگان را رام و مسخّر کرديم که همواره با داود تسبيح مي گفتند، و ما انجام دهنده بوديم.
*و به سود شما صنعتِ ساختنِ پوشش هاي دفاعي را به او آموختيم تا شما را از جنگ تان محافظت نمايد، پس آيا شما شکرگزار حق هستيد؟
*و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مي برند.
*بي ترديد در اين براي مردم عبادت پيشه کفايت است.
*و يقيناً ما به داود و سليمان، دانش داديم، و آن دو گفتند: همه ستايش ها ويژه خداست، همان که ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود برتري عطا کرده است،
*و سليمان وارث داود شد و گفت: اي مردم! زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چيزي به ما عطا کرده اند، يقيناً اين امتياز و برتري آشکاري است.
*همانا به داود از سوي خود فضلي بزرگ عطا کرديم، اي کوه ها و اي پرندگان! با او، هم صدا شويد. و آهن را براي او نرم کرديم.
*که زره هاي فراخ بساز، و حلقه ها را متناسب و هماهنگ اندازه گيري کن. و تو و خاندان و قومت کار شايسته انجام دهيد؛ يقيناً من به آنچه انجام مي دهيد بينايم.
*بر آنچه مي گويند شکيبا باش، و بنده ما داود را که داراي نيرومندي بود ياد کن. او بسيار رجوع کننده بود.
*همانا ما کوه ها را مسخّر و رام کرديم که با او در شبان گاه و هنگام برآمدن آفتاب تسبيح مي گفتند،
*و پرندگان را به طور دسته جمعي ، و همه رجوع کننده به سوي خدا بودند،
*و حکومتش را محکم و استوار ساختيم و به او حکمت و منصب داوري عطا کرديم،
*و آيا خبر مهم آن دادخواهان هنگامي که از ديوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسيده است؟
*زماني که بر داود وارد شدند، و او از آنان هراسان شد، گفتند: نترس دو گروه دادخواه و شاکي هستيم که يکي از ما بر ديگري ستم کرده است؛ بنابراين ميان ما به حق داوري کن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمايي کن.
*اين برادر من است، نود و نه ميش دارد و من يک ميش دارم، گفته است: اين يکي را هم به من واگذار. و در گفتگو مرا مغلوب ساخت.
*گفت: يقيناً او با درخواست افزودن ميش تو به ميش هاي خود بر تو ستم روا داشته است، و قطعاً بسياري از معاشران و شريکان به يکديگر ستم مي کنند، به جز کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند و اينان اندک اند. و داود دانست که ما او را آزموده ايم، در نتيجه از پروردگارش درخواست آمرزش کرد و بي درنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت.
*و ما او را در اين آمرزيديم، بي ترديد او نزد ما تقرب و منزلتي بلند و سرانجامي نيکو دارد.
*اي داود! همانا تو را در زمين جانشين قرار داديم؛ پس ميان مردم به حق داوري کن و از هواي نفس پيروي مکن که تو را از راه خدا منحرف مي کند. بي ترديد کساني که از راه خدا منحرف مي شوند، چون روز حساب را فراموش کرده اند، عذابي سخت دارند.
*و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيکو بنده اي بود به راستي او بسيار رجوع کننده بود.


انبیا در قرآن

*بي ترديد خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد.

*فرزندانى كه بعضى از آنان از بعضى ديگرند و خداوند شنواى داناست.
*هيچ انساني را نسزد که خدا او را کتاب و حکمت و نبوّت دهد، سپس به مردم بگويد: به جاي خدا بندگان من باشيد بلکه به خاطر آنکه کتاب خدا را تعليم مي داديد، و به سبب آنکه آن را مي خوانديد، دانشمندانِ «الهي مسلک» باشيد.و نيز نَسِزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پيامبران را خدايان خود گيريد. آيا  شما را پس از آنکه تسليم شده ايد، امر به کفر مي کند؟
*و هنگامي که خدا از همه پيامبران پيمان گرفت که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم، سپس پيامبري براي شما آمد که آنچه را نزد شماست تصديق کرد، قطعاً بايد به او ايمان آوريد و وي را ياري دهيد. فرمود: آيا اقرار کرديد و بر اين پيمان محکم مرا دريافت نموديد؟ گفتند: اقرار کرديم. فرمود: پس گواه باشيد و من هم با شما از گواهانم.
*بگو: ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان فرود آمده، و آنچه به موسي و عيسي و پيامبران از سوي پروردگارشان داده شده ايمان آورديم، و ميان هيچ يک از آنان فرق نمي گذاريم، و ما در برابر او تسليم هستيم.
*شما بهترين امتي هستيد که پديدار شده ايد، به کار شايسته و پسنديده فرمان مي دهيد و از کار ناپسند و زشت بازمي داريد، و به خدا ايمان مي آوريد. و اگر اهل کتاب ايمان مي آوردند قطعاً براي آنان بهتر بود؛ برخي از آنان مؤمن و بيشترشان فاسقند.
*چه بسا پيامبراني که انبوهي دانشمندانِ الهي مسلک به همراه او با دشمنان جنگيدند، پس در برابر آسيب هايي که در راه خدا به آنان رسيد، سستي نکردند و ناتوان نشدند و سر تسليم و فروتني فرود نياوردند؛ و خدا شکيبايان را دوست دارد.و سخن آنان جز اين نبود که گفتند: پروردگارا! گناهان ما و زياده روي در کارمان را بر ما ببخش و قدم هايمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران ياري ده. پس خدا پاداش اين دنيا و پاداش نيک آخرت را به آنان عطا فرمود؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد.
*پس به مهر و رحمتي از سوي خدا با آنان نرم خوي شدي، و اگر درشت خوي و سخت دل بودي از پيرامونت پراکنده مي شدند؛ بنابراين از آنان گذشت کن، و براي آنان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن، و چون تصميم گرفتي بر خدا توکل کن؛ زيرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.
*و هيچ پيامبرى را نمى‏سزد كه خيانت روا دارد و هركس خيانت‏ورزد، روز قيامت، وبال خيانتش را همراه آورد، آنگاه به هركس جزاى كار و كردارش به تمامى داده شود و بر آنان ستم نرود.پس آيا کسي که  از خشنودي خدا پيروي کرده، همانند کسي است که به خشمي از سوي خدا سزاوار شده؟ و جايگاه او دوزخ است و آن بد بازگشت گاهي است.
*هر کجا باشيد هر چند در قلعه هاي مرتفع و استوار، مرگ شما را درمي يابد. و اگر خيري به آنان برسد، مي گويند: اين از سوي خداست. و اگر سختي وحادثه اي  به آنان رسد مي گويند: از ناحيه توست. بگو: همه اينها از سوي خداست. اين گروه را چه شده که نمي خواهند بفهمند؟!
*آنچه از نيکي به تو رسد، از سوي خداست و آنچه از بدي به تو رسد، از سوي خود توست. و تو را براي مردم به پيامبري فرستاديم، و گواه بودن خدا کافي است.
*كسي كه از پيامبر اطاعت كند اطاعت خدا كرده و كسي كه سرباز زند تو در برابر او مسئول نيستي.
و مي گويند: ما مطيع و فرمانبرداريم، ولي هنگامي که از نزد تو بيرون مي روند، گروهي از آنان در شب نشيني هاي مخفيانه خود بر خلاف آنچه تو مي گويي، تدبير مي کنند. خدا آنچه را که در شب نشيني هاي مخفيانه تدبير مي کنند مي نويسد. بنابراين از آنان روي برتاب، و بر خدا توکل کن؛ و کارساز بودنِ خدا کافي است.
*پس در راه خدا به جنگ برخيز. تو فقط به خودت مکلّف مي باشي، و مؤمنان را تشويق کن؛ اميد است خدا آسيب و گزند کافران را بازدارد؛ و خداست که صولت وقدرتش شديدتر، وعذاب وکيفرش سخت تر است.
*و هنگامي که به شما درود گويند، شما درودي نيکوتر از آن، يا همانندش را پاسخ دهيد؛ يقيناً خدا همواره بر همه چيز حسابرس است.
*و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهي از عشيره و قبيله خائنان تصميم داشتند تو را منحرف کنند،جز خودشان را منحرف نمي کنند، و هيچ زياني به تو نمي رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمي دانستي به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است.
*ما به تو وحي کرديم، همان گونه که به نوح و پيامبران پس از او وحي کرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحي نموديم؛ و به داود، زبور داديم.و به پيامبراني که سرگذشت آنان را پيش از اين براي توگفتيم، و پيامبراني که سرگذشتشان را براي تو حکايت نکرده ايم. و خدا با موسي به صورتي ويژه و بيواسطه سخن گفت.پيامبراني که مژده رسان و بيم دهنده بودند تا مردم را پس از فرستادن پيامبران، عذر و بهانه و حجتي نباشد؛ و خدا همواره تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*ولي خدا به وسيله آنچه بر تو نازل کرده گواهي مي دهد که آن را به علم و دانش خود نازل کرده، و فرشتگان هم گواهي مي دهند، گرچه گواهي خدا کافي است.
*اى مردم اين پيامبر حق و حقيقت را از جانب پروردگارتان براى شما آورده است، پس ايمان بياوريد كه به خير شماست، و اگر كفرورزيد بدانيد كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداوند است، و خداوند داناى فرزانه است‏.
*اي اهل کتاب! يقيناً پيامبر ما به سوي شما آمد که بسياري از آنچه را که شما از کتاب همواره پنهان مي داشتيد براي شما بيان مي کند، و از بسياري درمي گذرد. بي ترديد از سوي خدا براي شما نور و کتابي روشنگر آمده است.خدا به وسيله آن کساني را که از خشنودي او پيروي کنند به راه هاي سلامت راهنمايي مي کند، و آنان را به توفيق خود از تاريکي ها  به سوي روشناييِ  بيرون مي آورد، و به جانب راه راست هدايت مي کند.
*اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده است و پس از عصر فترت پيامبران براى شما روشن مى‏سازد، تا مگوييد كه نه پيامبر مژده‏آور و نه هشداردهنده‏اى به سوى ما آمد، آرى پيامبر مژده‏آور و هشداردهنده‏اى به سوى شما آمد، و خداوند بر هر كارى تواناست‏.
*اي پيامبر! کساني که در کفر مي شتابند تو را غمگين نسازند، چه آنان که به زبانشان گفتند: ايمان آورديم و دل هايشان ايمان نياورده، و چه آنان که يهودي اند که به شدت شنونده دروغند و به شدت گوش به فرمان گروهي ديگرند که نزد تو نيامده اند. کلمات  را پس از استواري در جايگاه هايش تحريف مي کنند، مي گويند: اگر احکام  به شما ابلاغ کردند بپذيريد، و اگر آن را ابلاغ نکردند  بپرهيزيد. و کساني که خدا عذاب شان را بخواهد، تو هرگز نمي تواني چيزي از عذاب خدا را از آنان برطرف کني. اينانند کساني که خدا نخواسته دل هايشان را پاک کند؛ براي آنان در دنيا خواري و رسوايي، و در آخرت عذابي بزرگ است.
*اي پيامبر! آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهي پيام خدا را نرسانده اي. و خدا تو را از مردم نگه مي دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدايت نمي کند.
*بر پيغمبر جز تبليغ وظيفه‌اي نيست، و خدا هر چه را آشکار داشته و يا پنهان داريد همه را مي‌داند.
*بگو: ناپاک و پاک يکسان نيستند؛ هر چند فراواني ناپاک ها تو را به شگفت آورد. پس اي صاحبان خرد! از خدا پروا کنيد تا رستگار شويد.
*روزي که خدا پيامبران را جمع مي کند، و مي فرمايد: چه پاسخي به شما داده شد؟ گويند: ما را هيچ دانشي نيست؛ يقيناً تويي که به نهان ها بسيار دانايي.
*مسلماً پيامبران پيش از تو هم مسخره شدند؛ پس بر کساني که پيامبران را مسخره مي کردند، عذاب و کيفري که همواره به استهزا مي گرفتند نازل شد و آنان را فرا گرفت.بگو: در زمين بگرديد، سپس با تأمل بنگريد که فرجام تکذيب کنندگان چگونه بوده است؟
*بگو: مالکيّت و فرمانروايي آنچه در آسمان ها و زمين است در سيطره کيست؟ بگو: در سيطره خداست که رحمت را بر خود لازم و مقرّر کرده؛ يقيناً همه شما را در روز قيامت که ترديدي در آن نيست جمع خواهد کرد. فقط کساني که سرمايه وجودشان را تباه کرده اند، ايمان نمي آورند.و همه موجوداتي که در شب و روز آرام دارند، در سيطره مالکيّت خدا هستند؛ و او شنوا و داناست.
*بگو: آيا جز خدا را که آفريننده آسمان ها و زمين است، سرپرست و ياور خود گيرم؟ و اوست که روزي مي دهد و خود بي نياز از روزي است. بگو: من مأمورم نخستين کسي باشم که فرمان خدا را گردن نهد، و فرمان يافته ام که هرگز از مشرکان مباش. بگو: مسلماً اگر پروردگارم را نافرماني کنم، از عذاب روزي بزرگ مي ترسم.هر کس در آن روز، عذاب از او برگردانده شود، قطعاً خدا به او رحم کرده، و آن است کاميابي آشکار.
*و اگر خداوند بلايى به تو برساند، بازدارنده‏اى جز خود او براى آن وجود ندارد، و اگر بخواهد خيرى به تو برساند بدان كه او بر هر كارى تواناست‏.اوست که بر بندگانش چيره و غالب است، و او حکيم و آگاه است.
*بگو: گواهي کدام چيز بزرگتر است ؟ بگو: خدا ميان من و شما گواه است و وحي شده به من آيات اين قرآن تا به آن شما و هر کس را که خبر اين قرآن به او رسد بترسانم. آيا شما به راستي گواهي دهيد که با خداي يکتا خدايان ديگري وجود دارد؟ بگو: من گواهي ندهم. بگو: محقّقاً او خدايي يکتاست و من بيزارم از آنچه شما شريک خدا قرار مي‌دهيد.
* آنچه را کافران و مشرکان مي گويند مي دانيم که تو را غمگين مي کند. پس آنان تو را تکذيب نمي کنند، بلکه ستمکاران آيات خدا را تکذيب مي نمايند.
*مسلماً پيش از تو رسولاني تکذيب شدند و بر تکذيب و آزاري که ديدند، شکيبايي ورزيدند تا ياري ما به آنان رسيد، و سنّت هاي خدا را تغيير دهنده اي نيست. و قطعاً بخشي از سرگذشت پيامبران به تو رسيده است.
*و اگر روي گرداندن آنان بر تو سنگين و دشوار است، اگر بتواني نقبي در زمين، يا نردباني براي راه يافتن در آسمان بجويي تا معجزه اي ديگر براي آنان بياوري ؛ و اگر خدا مي خواست همه آنان را به راه هدايت گرد مي آورد؛پس هرگز از بي خبران مباش.تنها زنده دلان عالم که گوش شنوا دارند اجابت مي‌کنند، و مردگان را خدا برمي‌انگيزد، آن گاه خلايق به سوي حق بازگردانده مي‌شوند.
* و گفتند: چرا معجزه اي از سوي پروردگارش بر او نازل نمي شود؟ بگو: يقيناً خدا قدرت دارد که معجزه اي نازل کند، ولي بيشترشان نمي دانند.
*بگو: اگر راستگوييد به من خبر دهيد چنانچه عذاب خدا بر شما درآيد يا قيامت به شما رسد، آيا کسي را جز خدا مي خوانيد؟بلکه فقط خدا را مي خوانيد، و او هم اگر بخواهد آسيب و گزندي که به سبب آن او را خوانده ايد برطرف مي کند، و بت هايي که براي او شريک قرار مي دهيد، فراموش مي کنيد.
*و بي ترديد ما به سوي امت هايي که پيش از تو بودند فرستاديم؛ پس آنان را به تهيدستي و سختي و رنج و بيماري دچار کرديم، باشد که فروتني و زاري کنند.پس چرا هنگامي که عذاب ما به آنان رسيد، فروتني و زاري نکردند؟ بلکه دل هايشان سخت شد و شيطان، اعمال ناپسندي که همواره مرتکب مي شدند در نظرشان آراست.پس چون حقايقي را که  به آن يادآوري شده بودند، فراموش کردند، درهاي همه نعمت ها را به روي آنان گشوديم، تا هنگامي که به آنچه داده شدند، مغرورانه خوشحال گشتند، به ناگاه آنان را گرفتيم، پس يکباره درمانده و نوميد شدند.در نتيجه ريشه کساني که ستم ورزيدند، بريده شد؛ و همه ستايش ها ويژه خدا مالک و مربي جهانيان است.
*و پيامبران را جز مژده دهنده و بيم رسان نمي فرستيم؛ پس کساني که ايمان بياورند و اصلاح کنند نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي شوند.
*بگو: من به شما نمي گويم که خزينه ها و گنجينه هاي خدا نزد من است، و نيز غيب هم نمي دانم، و نمي گويم که فرشته ام؛ فقط از آنچه به من وحي شده پيروي مي کنم. بگو: آيا نابينا  و بينا يکسانند؟! پس چرا نمي انديشيد؟!
*و آنان که بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را مي خوانند خشنودي او را مي خواهند، از خود مران. نه چيزي از حساب آنان بر عهده توست، و نه چيزي از حساب تو بر عهده آنان است تا آنان را براني و از ستمکاران باشي.
*بگو: من از پرستيدن کساني که شما به جاي خدا مي پرستيد نهي شده ام. بگو: من از هواهاي نفساني شما پيروي نمي کنم، که در آن صورت گمراه شده ام و از راه يافتگان نخواهم بود.
*بگو: من بر دليل روشني  از سوي پروردگارم هستم و حال آنکه شما آن را تکذيب کرديد، عذابي که به آن شتاب داريد در اختيار من نيست. فرمان و حکم فقط به دست خداست، همواره حق را بيان مي کند و او بهترين داوران و جداکنندگان  است.
*بگو: اگر عذابي که به آن شتاب داريد در اختيار من بود، يقيناً کار ميان من و شما به سرعت تمام شده بود؛ و خدا به ستمکاران داناتر است.
*و قوم تو را در حالي که حق است تکذيب کردند؛ بگو: من بر شما کارساز و صاحب اختيار نيستم. براي هر خبري قرارگاهي است، و به زودي خواهيد دانست.
*و هرگاه کساني را ديدي که در آيات ما به ياوه گويي و سخن بي منطق مي پردازند از آنان روي گردان تا در سخني ديگر در آيند. و اگر شيطان تو را به فراموشي اندازد، پس از ياد آوردن با گروه ستمکاران منشين.
* بگو: آيا به جاي خدا معبودي را بپرستيم که نه سودي به ما رساند و نه زياني؟ و پس از آنکه خدا ما را هدايت کرد به فرهنگ و فضاي جاهليت بازمان گردانند، مانند کسي که شياطين عقلش را ربوده اند و در زمين سرگردان است، در حالي که براي او ياراني است که وي را به سوي هدايت دعوت مي کنند که به جانب ما بيا .بگو: يقيناً هدايت خدا همان هدايت است، و ما مأموريم که تسليم پروردگار جهانيان باشيم.
*و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت كرديم، و نيز پيش از آن نوح را راه نموديم و داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را كه از زاد و رود او بودند، و بدين‏سان نيكوكاران را جزا مى‏دهيم‏.
*و نيز زكريا و يحيى و عيسى و الياس را، كه همگى از شايستگان بودند.و نيز اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را و همگيشان را بر جهانيان برترى داديم‏.و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخي را، و آنان را برگزيديم و به راهي راست هدايت نموديم.اين هدايت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد به آن هدايت مي کند، و اگر شريک قرار داده بودند، يقيناً آنچه عمل شايسته انجام مي دادند، تباه و بي اثر مي شد.آنان کساني هستند که به ايشان کتاب ومنصب داوري ونبوّت داديم؛ پس اگر اينان به اين حقايق کفر ورزند، يقيناً گروهي را مي گماريم که نسبت به آنها کافر نيستند. آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرد، پس به هدايت آنان اقتدا کن، بگو: در برابر رسالتم پاداشي از شما نمي خواهم، اين جز تذکّر و پندي براي جهانيان نيست.
*از آنچه از سوي پروردگارت به تو وحي شده پيروي کن، هيچ معبودي جز او نيست، و از مشرکان روي بگردان.
*و اگر خداوند مى‏خواست، شرك نمى‏ورزيدند، ولى تو را نگهبان آنان نگماشته‏ايم و تو كارساز آنان نيستى‏.
*و كسانى را كه به جاى خداوند مى‏پرستند، دشنام ندهيد، چرا كه از سر دشمنى و نادانى خداوند را دشنام مى‏دهند، بدين‏سان عمل هر امتى را در چشمشان آراستيم، سپس بازگشتشان به سوى پروردگارشان است و او ايشان را از كار و كردارشان آگاه مى‏سازد.
*و اين گونه براي هر پيامبري دشمناني از شياطين انس و جن قرار داديم، که براي فريب مردم همواره گفتاري باطل ولي به ظاهر آراسته و دلپسند به يکديگر القاء مي کنند، و اگر پروردگارت مي خواست چنين نمي کردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم مي بافند واگذار.و نتيجه اين خواهد شد كه دلهاي كساني كه به روز رستاخيز عقيده ندارند به آنها متمايل ميگردد و به آن راضي مي‏شوند و هر گناهي بخواهند انجام دهند، انجام مي‏دهند.
*اگر از بيشتر مردم روي زمين پيروي کني تو را از راه خدا گمراه مي کنند؛ آنان فقط از گمان و پندار پيروي مي کنند، و تنها به حدس و تخمين تکيه مي زنند.
*بى‏گمان پروردگارت داناتر است كه چه كسانى از راه او به در افتاده‏اند و هم او به رهيافتگان داناتر است‏.
* اين براي اين است که پروردگارت مردم شهرها و آبادي ها را در حالي که اهلشان بي خبر باشند، از روي ستم هلاک نمي کند.
*اگر تو را تکذيب کردند، بگو: پروردگارمان صاحب رحمتي گسترده است، ولي عذاب او هم از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد.
*هيچ پيامبري را در شهري نفرستاديم مگر آنکه اهلش را به تهيدستي و سختي و رنج و بيماري دچار کرديم، باشد که فروتني و زاري کنند.سپس به جاى ناخوشى، خوشى آورديم تا آنكه انبوه شدند و گفتند به راستى به پدران ما هم رنج و راحت مى‏رسيد، آنگاه آنان را ناگهان -در حالى كه بى‏خبر بودندفروگرفتيم‏.
*و اگر اهل شهرها و آبادي ها ايمان مي آوردند و پرهيزکاري پيشه مي کردند، يقيناً برکاتي از آسمان و زمين را بر آنان مي گشوديم، ولي تکذيب کردند، ما هم آنان را به کيفر اعمالي که همواره مرتکب مي شدند گرفتيم.
*آيا اهل شهرها ايمنند از اينکه هنگام شب، عذاب ما در حالي که خوابند بر آنان درآيد؟!
*آيا اهل شهرها ايمنند از اينکه هنگام روز، عذاب ما در حالي که سرگرم اند بر آنان در آيد؟!
*آيا از عذاب و انتقام خدا ايمنند در حالي که جز گروه زيانکاران خود را از عذاب و انتقام خدا ايمن نمي دانند؟!
*آيا براى كسانى كه اين سرزمين را پس از اهل آن به ارث برده‏اند، روشن نشده است كه اگر بخواهيم به كيفر گناهانشان گرفتارشان سازيم؟ و بر دلهايشان مهر مى‏نهيم، آنگاه نمى‏شنوند؟
*و اگر آنان را به سوي هدايت دعوت کنيد، نمي شنوند و آنان را مي بيني که به سوي تو مي نگرند در حالي که نمي بينند.عفو و گذشت را پيشه کن، و به کار پسنديده فرمان ده، و از نادانان روي بگردان.
*و اگر شيطان، تو را تحريک کند، به خدا پناه جوي؛ زيرا خدا شنوا و داناست.
*و هرگاه براي مخالفان آيه اي نياوري مي گويند: چرا آيه اي از نزد خود انتخاب نکردي؟ بگو: من فقط آنچه از سوي پروردگارم به من وحي مي شود، پيروي مي کنم. اين قرآن دلايلي روشن از سوي پروردگار شماست و براي گروهي که ايمان مي آورند، سراسر هدايت و رحمت است.
*و هنگامي را که گفتند: خدايا! اگر اين همان حقِّ از نزد توست، پس بر ما سنگ هايي از آسمان ببار يا عذابي دردناک بر ما بياور!!و خدا بر آن نيست که آنان را در حالي که تو در ميان آنان به سر مي بري، عذاب کند و تا ايشان طلب آمرزش مي کنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود.
*هيچ پيامبرى را نسزد كه اسيران را نگاه دارد، مگر زمانى كه در اين سرزمين استيلاء و استقرار يابد، شما متاع دنيوى مى‏خواهيد و خداوند آخرت را مى‏خواهد، و خداوند پيروزمند فرزانه است‏.
*اي پيامبر! به اسيراني که در اختيار شمايند، بگو: اگر خدا خيري در دل هاي شما بداند، بهتر از مالي که از شما گرفته اند به شما مي دهد، و گناهانتان را مي آمرزد و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
* آيا خبر کساني که پيش از آنان بودند به اينان نرسيده؟ خبر قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و شهرهاي زير و رو شده  که پيامبرانشان براي آنان دلايل روشن آوردند؛ خدا بر آن نبود که به آنان ستم ورزد، ولي آنان بودند که همواره بر خود ستم مي کردند.
*آيا براي مردم شگفت آور است که بر مردي از خودشان وحي فرستاديم که مردم را بيم ده، و به کساني که ايمان آورده اند مژده ده که آنان را نزد پروردگارشان سابقه اي نيک است. کافران گفتند: همانا اين مرد، جادوگري آشکار است!!
*و براي هر امتي پيامبري است؛ پس هنگامي که پيامبرشان به سويشان آيد، در ميانشان به عدالت وانصاف داوري شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
*بگو: به من خبر دهيد که اگر عذاب خدا شما را در شب يا در روز فرا رسد گنهکاران چه چيزي از عذاب را به شتاب مي خواهند؟
*و تو در هيچ كارى نيستى و هيچ بخشى از قرآن را از سوى او نمى‏خوانى و شما نيز هيچ عملى نمى‏كنيد مگر آنكه آنگاه كه به آن مى‏پردازيد ما بر شما گواهيم، و هم سنگ ذره‏اى نه در زمين و نه در آسمان از پروردگارت پنهان نيست و كوچكتر و بزرگتر از اين چيزى نيست مگر آنكه در كتابى مبين ثبت است‏.
* آگاه باشيد! يقيناً دوستان خدا نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي شوند.آنان که ايمان آورده اند و همواره پرهيزکاري دارند. آنان را در زندگي دنيا وآخرت مژده و بشارت است در کلمات خدا هيچ دگرگوني نيست؛ اين است کاميابي بزرگ.
*و گفتارمخالفان، تو را غمگين نکند؛ زيرا همه عزت و توانمندي براي خداست؛ او شنوا و داناست.
*آگاه باشيد! يقيناً هر که در آسمان ها و هر که در زمين است در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست؛ و کساني که به جاي خدا معبوداني را مي پرستند، از حق پيروي نمي کنند؛ آنان فقط از گمان و ظن پيروي مي کنند و آنان فقط دروغ مي بافند.
*آن گاه پيامبران خود و کساني را که ايمان آورده اند مي رهانيم، همين گونه بر ما فريضه و لازم است که مؤمنان را نجات دهيم.
*و از تو پيش از خير و خوشي تقاضاي شتاب در عذاب مي کنند،  با اينکه پيش از آنان عذاب ها و عقوبت هاي عبرت آموز گذشته است و قطعاً پروردگارت نسبت به مردم با ظلم و ستمي که مي کنند صاحب آمرزش است، و مسلماً پروردگارت سخت کيفر است.
*و ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا براي آنان بيان کند. پس خدا هر کس را بخواهد گمراه مي کند، و هر کس را بخواهد، هدايت مي نمايد، و او تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*ولي کفرپيشگان به پيامبرانشان گفتند: مسلماً ما شما را از سرزمين خود بيرون خواهيم کرد، مگر اينکه هم کيش ما شويد. پس پروردگارشان به آنان وحي کرد: ما قطعاً ستمکاران را نابود مي کنيم.
*و يقيناً شما را پس از آنان در آن سرزمين ساکن خواهيم کرد. اين ويژه کسي است که از مقام من بترسد، و از تهديد بيم داشته باشد.
*و پيامبران درخواست گشايش و پيروزي کردند، و هر سرکش منحرفي  نوميد شد.
*و هيچ پيامبري به سوي آنان نمي آمد مگر آنکه او را مسخره مي کردند.
*و کساني که شرک ورزيدند گفتند: اگر خدا مي خواست نه ما و نه پدرانمان هيچ چيزي را جز او نمي پرستيديم، و هيچ چيزي را بدون  او حرام نمي کرديم. کساني هم پيش از اينان بودند چنين کردند، پس آيا بر عهده پيامبران جز رساندن آشکار هست؟
*و همانا در هر امتي پيامبري فرستاديم که خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد. پس خدا گروهي از آنان را هدايت کرد و گروهي گمراهي بر آنان مقرّر شد. پس در زمين بگرديد و با تأمل بنگريد که سرانجام تکذيب کنندگان چگونه بود.
*تو اگر چه بسيار حريص و مشتاق هدايت خلق هستي و ليکن خدا آنان را که گمراه کرده ديگر هدايت نکند و آنها را ياوري نخواهد بود.
* به خدا سوگند پيامبراني به سوي امت هاي پيش از تو فرستاديم، پس شيطان کارهاي شان را در نظرشان آراست ، او امروز وليّ و سرپرست اينان است و براي آنان عذابي دردناک است.
* با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت کن، و با آنان به نيکوترين شيوه به بحث بپرداز، يقيناً پروردگارت به کساني که از راه او گمراه شده اند و نيز به راه يافتگان داناتر است.
*و اگر مجازات کرديد، پس فقط به مانند ستمي که به شما شده مجازات کنيد، و اگر شکيبايي ورزيد اين کار براي شکيبايان بهتر است.
*و شکيبايي کن، و شکيبايي تو جز به توفيق خدا نيست، و بر آنان اندوهگين مباش، و از نيرنگي که همواره به کار مي گيرند، دلتنگ مشو.
*و پروردگارت به هر که در آسمان ها و زمين است، داناتر است. و به يقين برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم وبه داود زبور عطا کرديم.
* و هنگامي را که به تو گفتيم: يقيناً پروردگارت به مردم احاطه کامل دارد و آن خوابي را که به تو نشان داديم و نيز درخت لعنت شده در قرآن را جز براي آزمايش مردم قرار نداديم؛ و ما آنان را  هشدار مي دهيم، ولي در آنان جز طغياني بزرگ نمي افزايد!!
*و نزديک بود که تو را از آنچه به تو وحي کرديم، بلغزانند تا غير آن را از روي افترا به ما نسبت دهي و در اين صورت، تو را دوست خود مي گرفتند.و اگر تو را ثابت قدم نمي داشتيم، همانا نزديک بود اندکي به سوي آنان متمايل شوي.
*در آن صورت دو برابر در دنيا و دو برابر در آخرت عذاب به تو مي چشانديم، آن گاه براي خود در برابر ما ياوري نمي يافتي.
*و نزديک بود تو را از اين سرزمين حرکت دهند تا از آن بيرونت کنند، و در آن صورت پس از تو جز مدتي اندک درنگ نمي کردند
*شيوه اي است که همواره درباره پيامبراني که پيش از تو فرستاديم بوده است، و براي شيوه ما هيچ دگرگوني و تغييري نخواهي يافت.
*نماز را از ابتداي تمايل خورشيد به جانب مغرب تا نهايت تاريکي شب بر پا دار، و نماز صبح را که نماز صبح مورد مشاهده است.و پاسي از شب را براي عبادت و بندگي بيدار باش که اين افزون ويژه توست، اميد است پروردگارت تو را به جايگاهي ستوده برانگيزد.
*و بگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ بي ترديد باطل نابود شدني است.
*و اگر بخواهيم قطعاً آنچه را به تو وحي کرده ايم محو مي کنيم، آن گاه در برابر ما کارسازي براي خود نخواهي يافت. مگر رحمتي از سوي پروردگارت، به يقين فضل او بر تو همواره بزرگ است.
*و گفتند: ما به تو ايمان نمي آوريم، مگر آنکه از اين سرزمين چشمه اي پر آب و جوشان روان سازي!!
*يا براي تو باغي از درختان خرما و انگور باشد که از لابه لاي آنها نهرها روان کني.
*يا آسمان را آن گونه که گمان کرده اي پاره پاره بر سر ما بيفکني، يا خدا و فرشتگان را رو به روي ما آوري.
*يا خانه اي از طلا براي تو باشد، يا در آسمان بالا روي، و بالا رفتنت را باور نمي کنيم تا آنکه نوشته اي بر ما نازل کني که آن را بخوانيم!! *بگو: پروردگارم منزّه است آيا من جز بشري فرستاده هستم؟
*و چيزي مردم را زماني که هدايت به سويشان آمد از ايمان آوردن باز نداشت، جز اينکه گفتند: آيا خدا بشري را به پيامبري برانگيخته است؟
*بگو: اگر در زمين فرشتگاني بودند که با آرامي راه مي رفتند، يقيناً فرشته اي را از آسمان براي آنان به پيامبري نازل مي کرديم . بگو: کافي است که خدا ميان من و شما شاهد باشد؛ چون او به بندگانش آگاه و بيناست.
*و کساني را که گفتند: خدا فرزندي گرفته است، بيم دهد. نه آنان به اين يقين و دانشي دارند و نه پدرانشان چه بزرگ سخني است که از دهانشان بيرون مي آيد؛ آنان جز دروغ نمي گويند. شايد تو مي خواهي اگر به اين سخن ايمان نياورند، خود را از شدت اندوه هلاک کني!!
*و ما پيامبران را جز مژده رسان و بيم دهنده نمي فرستيم، و آنان که کافرند به وسيله سخن باطل، ستيزه جويي و نزاع مي کنند تا به وسيله آن حق را تباه کنند! و آيات من و عذاب هايي که به آن بيمشان داده اند، به مسخره گرفتند.و کيست ستمکارتر از کسي که به وسيله آيات پروردگارش پند داده شود، ولي از آنها روي برگرداند و دست آورد پيشين خود را فراموش کند؟ به راستي ما بر دل هاي آنان پوشش هايي قرار داده ايم تا قرآن را نفهمند، و در گوش هايشان سنگيني نهاديم ؛ و اگر آنان را به راه هدايت فراخواني، هرگز و هيچ گاه هدايت نيابند.
* اينان کساني از پيامبران بودند که خدا به آنان نعمت داد، از نسل آدم و از نسل کساني که با نوح در کشتي سوار کرديم و از نسل ابراهيم و اسرائيل و از کساني که آنان را هدايت کرديم و برگزيديم؛ هنگامي که آيات خدايِ رحمان بر آنان خوانده مي شد، سجده کنان و گريان به رو مي افتادند.سپس بعد از آنان نسلي جايگزين شد که نماز را ضايع کردند و از شهوات پيروي نمودند؛ پس گمراهي خود را خواهند ديد. مگر آنان که توبه کرده و ايمان آورده و کار شايسته انجام داده اند، پس آنان به بهشت درآيند و ذرّه اي مورد ستم قرار نمي گيرند.
*خدا از ميان فرشتگان و از ميان مردم رسولاني برمي گزيند؛ يقيناً خدا شنوا و بيناست.همه اعمال و احوال گذشته و آينده آنان را مي داند؛ و همه کارها به خدا بازگردانده مي شود.
*سپس بعد از آنان[ قوم نوح] قومي ديگر را به وجود آورديم.و پيامبري از خودشان در ميان آنان فرستاديم که خدا را بپرستيد، شما را جز او معبودي نيست، آيا نمي پرهيزيد؟و از سران و اشراف قومش که کافر بودند و ديدار آخرت را تکذيب مي کردند، و آنان را در زندگي دنيا از وسايل و ابزار مادي فراواني برخوردار کرده بوديم، گفتند: اين جز بشري مانند شما نيست که از آنچه شما مي خوريد مي خورد، و از آنچه شما مي آشاميد مي آشامد.و بي ترديد اگر بشري مانند خود را اطاعت کنيد، يقيناً زيانکاريد.آيا به شما وعده مي دهد هنگامي که از دنيا رفتيد و خاک و استخوان شديد بيرونتان مي آورند؟دور است و بسيار دور است آنچه به شما وعده مي دهند،جز اين زندگي دنياي ما وجود ندارد، همواره مي ميريم و به دنيا مي آييم، و ما پس از مرگ برانگيخته نخواهيم شد.او نيست مگر مردي که بر خدا افترا بسته است؛ و ما باور کننده او نيستيم.گفت: پروردگارا! مرا در برابر تکذيب آنان ياري ده.خدا فرمود: همانا پس از اندک زماني پشيمان مي شوند.پس فرياد مرگبار آنان را بر حقِّ فرو گرفت، و آنان را چون خاشاک روي سيل قرار داديم؛ پس قوم ستمکار دور باد.
*سپس بعد از آنان قومي ديگر را به وجود آورديم. آن گاه پيامبران را پي در پي فرستاديم؛ هر زمان براي امتي پيامبرش مي آمد او را تکذيب مي کردند، و ما اين ها را به دنبال يکديگر هلاک مي کرديم و آنان را سرگذشت ها قرار داديم؛ پس ملتي که ايمان نمي آورند از رحمت خدا دور باد.
*اي پيامبران! از خوردني هاي پاکيزه بخوريد و کار شايسته انجام دهيد؛ مسلماً من به آنچه انجام مي دهيد، دانايم.
*و اگر مي خواستيم حتماً در هر شهري بيم دهنده مبعوث مي کرديم 
*پس کافران را فرمان مبر و به وسيله اين با آنان جهاد کن.
*شايد تو مي خواهي براي اينکه آنان ايمان نمي آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کني!
*اگر بخواهيم، معجزه اي بزرگ از آسمان بر آنان نازل مي کنيم که فروتنانه و بي اختيار در برابرش گردن نهند،
*پيامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولي و سزاوارتر است، و همسرانش مادران آنانند، و بر طبق کتاب خدا دارندگان قرابت نسبي از يکديگر از مؤمنان و مهاجران سزاوارترند، مگر اينکه بخواهيد درباره دوستانتان احسان کنيد که اين امري ثبت شده در کتاب ست.
*و زماني را که از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح و از ابراهيم و موسي و عيسي پسر مريم، و از همه آنان پيماني محکم و استوار گرفتيم،
*تا صادقان را از صدقشان بپرسد و براي کافران عذابي دردناک آماده کرده است.
*يقيناً براي شما در پيامبر خدا الگوي نيکويي است براي کسي که همواره به خدا و روز قيامت اميد دارد؛ و خدا را بسيار ياد مي کند.
*و هرکس از شما براي خدا و پيامبرش اطاعت خاضعانه کند و کار شايسته انجام دهد، پاداشش را دو برابر به او مي دهيم و براي او رزقي نيکو و با ارزش آماده کرده ايم.
*در هيچ شهري هيچ بيم دهنده اي نفرستاديم مگر آنکه خوش گذرانانِ مغرور و سرمستِ آنان گفتند: ما به آنچه شما را به آن فرستاده اند، کافريم!
*و گفتند: اموال و فرزندان ما از شما بيشتر است و ما را عذاب نخواهند کرد.
*بگو: يقيناً پروردگارم روزي را براي هر کس بخواهد وسعت مي دهد يا تنگ مي گيرد، ولي بيشتر مردم معرفت و آگاهي ندارند.
*و اموال و فرزندانتان چيزهايي نيستند که شما را نزد ما مقرب کنند مگر آنان که ايمان آورده و کار شايسته انجام داده اند ؛ پس اينانند که براي آنان در برابر آنچه انجام داده اند، پاداش مضاعف است، و آنان در غرفه ها آسوده خاطرند.
*و به پيامبر، شعر نياموختيم و شايسته او نيست. کتاب جز مايه يادآوري و قرآني روشنگر نيست،
*تا کساني را که زنده اند هشدار دهد، و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.
*و وعده قطعي ما درباره بندگان به رسالت فرستاده شده، از پيش محقق و ثابت گشته است،
*که بي ترديد آنان ياري شدگانند،
*و مسلماً سپاه ما پيروزند.
*پس تا مدتي از آنان روي بگردان.
*و آنان را بنگر که به زودي خواهند ديد.
*و سلام بر پيامبران
*و همه ستايش ها ويژه خداست که پروردگار جهانيان است.
*بي ترديد ما پيامبران خود و مؤمنان را در زندگي دنيا و روزي که گواهان به پا ايستند، ياري مي کنيم.
*و چه بسيار پيامبراني که در ميان پيشينيان فرستاديم
*ولي هيچ پيامبري به سوي آنان نيامد مگر اينکه او را همواره مسخره مي کردند.
*پس ما نيرومندتر از اين اسراف کاران را هلاک کرديم و سرگذشت پيشينيان گذشت.
*و اگر از آنان بپرسي آسمان ها و زمين را چه کسي آفريده است؟ قطعاً خواهند گفت: آنها را همان تواناي شکست ناپذير و دانا آفريد.
*همان که اين زمين را محل آرامش شما قرار داد و براي شما در آن، راه ها پديد آورد تا راه يابيد.
*و به همين گونه پيش از تو در هيچ شهري بيم دهنده اي نفرستاديم، مگر آنکه سران خوشگذران و مست و مغرورش گفتند: ما پدرانمان را بر آييني يافتيم و ما هم حتماً به آثارشان اقتدا مي کنيم.
*گفت: آيا هر چند من آييني هدايت کننده تر از آييني که پدرانتان را بر آن يافته ايد، برايتان بياورم؟ گفتند: ما به آييني که به آن فرستاده شده ايد، کافريم!
*همچنين هيچ پيامبري بر کساني که پيش از اينان بودند نيامد مگر اينکه گفتند: جادوگر يا ديوانه است!
*آيا يكديگر را به آن سفارش مي‏كردند نه، بلكه آنها قومي طغيانگرند!
*بنابراين از اين سبک مغزان باطل گو، روي برگردان و شايسته سرزنش نيستي؛
*و پند ده؛ زيرا پند به مؤمنان سود مي دهد؛
*از آنان هيچ رزقي نمي خواهم، و نمي خواهم که مرا طعام دهند.
*بي ترديد خدا خود روزي دهنده و صاحب قدرت استوار است.
*همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان کتاب و ترازو نازل کرديم تا مردم به عدالت بر خيزند، و آهن را که در آن براي مردم قوت و نيرويي سخت و سودهايي است، فرود آورديم و تا خدا مشخص بدارد چه کساني او و پيامبرانش را در غياب پيامبران ياري مي دهند؛ يقيناً خدا نيرومند و تواناي شکست ناپذير است.
*بي ترديد کساني که با خدا و پيامبرش دشمني و مخالفت مي کنند، در زمره خوارترينان هستند.
*خدا لازم و مقرّر کرده است که بي ترديد من و پيامبرانم پيروزيم. همانا خدا نيرومند و تواناي شکست ناپذير است.
*اوست که در ميان مردم بي سواد، پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و آنان را پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بياموزد، و آنان به يقين پيش از اين در گمراهي آشکاري بودند.
*و رسول بر گروه ديگري كه هنوز به آنها ملحق نشده‏ اند، و او عزيز و حكيم است.
*اين فضل خداست که آن را به هر کس بخواهد عطا مي کند، و خدا صاحب فضل بزرگ است.
*و از خدا اطاعت کنيد و از پيامبر فرمان بريد، و اگر روي برگردانيد بر عهده پيامبر فقط رساندن آشکار است.


داستان حضرت موسی و فرعون - سرزمین مصر در قرآن

*اهل کتاب از تو مي خواهند که از آسمان، کتابي براي آنان نازل کني، البته از موسي بزرگ تر از آن را خواستند، و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده. پس آنان را به کيفر ستمشان صاعقه فرو گرفت. باز پس از آنکه دلايل روشن براي آنان آمد، گوساله را به عنوان معبود گرفتند، و ما از اين گذشتيم و به موسي برهاني روشن و قدرتي آشکار داديم.

*و کوه طور را به سبب پيمانشان برفرازشان برافراشتيم، و به آنان گفتيم: با تواضع و فروتني و سجده کنان، از دروازه درآييد. و به آنان گفتيم: روز شنبه تجاوز نکنيد. و از آنان پيماني محکم و استوار گرفتيم.
*ما به تو وحي کرديم، همان گونه که به نوح و پيامبران پس از او وحي کرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحي نموديم؛ و به داود، زبور داديم.و به پيامبراني که سرگذشت آنان را پيش از اين براي توگفتيم، و پيامبراني که سرگذشتشان را براي تو حکايت نکرده ايم. و خدا با موسي به صورتي ويژه و بيواسطه سخن گفت.
*و چنين بود كه موسى به قومش گفت اى قوم من، نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد كه در ميان شما پيامبرانى برانگيخت و شما را پادشاه ساخت، و به شما چيزهايى بخشيد كه به هيچ‏كس از جهانيان نداده است‏.
*اى قوم من وارد سرزمين مقدسى شويد كه خداوند برايتان مقرر داشته است، و پشت مكنيد كه زيانكار خواهيد شد.گفتند: اي موسي! مسلماً در آنجا مردمي زورگو و ستم گر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمي شويم تا آنان از آنجا بيرون روند، پس اگر از آنجا بيرون روند البته ما وارد خواهيم شد.دو نفر از مرداني كه از خدا مي‏ترسيدند و خداوند به آنها نعمت داده بود گفتند شما وارد دروازه شهر آنان شويد هنگامي كه وارد شديد پيروز خواهيد شد و بر خدا توكل كنيد اگر ايمان داريد.گفتند: اي موسي! تا آنان در آنجايند، ما هرگز وارد آنجا نخواهيم شد، پس تو و پروردگارت برويد بجنگيد که ما در همين جا نشسته ايم.گفت: پروردگارا! من جز بر خود و برادرم تسلطي ندارم، پس ميان ما و اين گروه نافرمان و بدکار جدايي انداز.فرمود: اين سرزمين مقدس  تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول اين مدت در زمينِ سرگردان خواهند بود، پس بر اين گروه نافرمان وبدکار غمگين مباش.
*آنان خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، چرا که گفتند: خدا بر هيچ بشري چيزي نازل نکرده. بگو: کتابي را که موسي آورده چه کسي نازل کرده؟ کتابي که براي مردمْ نور و هدايت است، شما آن را در طومارهاي پراکنده قرار مي دهيد، بخشي از آن را آشکار مي کنيد و بسياري از آن را پنهان مي داريد و حال آنکه حقايقي که نه شما مي دانستيد و نه پدرانتان به شما آموخته شد. بگو: خدا، سپس آنان را رها کن تا در باطل گويي و خرافاتشان بازي کنند.
*سپس به موسي کتاب داديم براي اينکه  بر آنان که نيکي کردند کامل کنيم، و براي اينکه همه احکام و معارفي که مورد نياز بني اسرائيل بود، تفصيل و توضيح دهيم و براي اينکه هدايت و رحمت باشد تا به ديدار پروردگارشان ايمان آورند.
*سپس بعد از پيامبران گذشته موسي را با آيات خود به سوي فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم؛ ولي آنان به آن آيات ستم ورزيدند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدين و تبهکاران چگونه بود؟
* وموسي گفت: اي فرعون! يقيناً من فرستاده اي از سوي پروردگار جهانيانم.
*سزوار است که درباره خدا سخني جز حق نگويم. بي ترديد من دليلي روشن از سوي پروردگارتان براي شما آورده ام، و بني اسرائيل را با من روانه کن.
*گفت: اگر از راستگوياني چنانچه معجزه اي آورده اي آن را ارائه کن.پس موسي عصايش را انداخت، پس به ناگاه اژدهايي آشکار شد.
*و دستش را از گريبانش بيرون کشيد که ناگاه دست براي بينندگان سپيد و درخشان گشت.
*اشراف و سران قوم فرعون گفتند: قطعاً اين جادوگري داناست.مي خواهد شما را از سرزمينتان بيرون کند؛ اينک چه رأي و نظري مي دهيد؟گفتند: او و برادرش را به تأخير انداز و نيروهاي گردآورنده را به شهرها روانه کن.تا هر جادوگري دانا را به نزد تو آورند.و جادوگران نزد فرعون آمدند گفتند: آيا اگر پيروز شويم، حتماً براي ما پاداش و مزد قابل توجهي خواهد بود؟گفت: آري، و يقيناً از مقرّبان خواهيد بود.
*جادوگران گفتند: اي موسي! يا تو بينداز، يا اينکه ما مي اندازيم.گفت: شما بيندازيد. هنگامي که انداختند، چشم هاي مردم را جادو کردند و آنان را سخت ترساندند، و جادويي بزرگ و شگفت آور به ميان آوردند.
*و به موسي وحي کرديم: عصايت را بينداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعيد! پس حق ثابت شد و آنچه را همواره جادوگران انجام مي دادند، باطل و پوچ گشت.پس در آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خواري بازگشتند.و جادوگران به سجده درافتادند.گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم، پروردگار موسي و هارون.فرعون گفت: آيا پيش از آنکه من به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلماً اين توطئه و نيرنگي است که در اين شهر برپا کرده ايد تا مردمش را از آن بيرون کنيد، ولي به زودي خواهيد دانست.قطعاً دست ها و پاهايتان را يکي از چپ و يکي از راست جدا مي کنم، سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.گفتند: ما به سوي پروردگارمان بازمي گرديم.و تو ما را جز به اين سبب به کيفر نمي رساني که ما به آيات پروردگارمان هنگامي که به سوي ما آمد، ايمان آورديم.پروردگارا! صبر و شکيبايي بر ما فرو ريز و ما را در حالي که تسليم باشيم، بميران.
*اشراف و سران قوم فرعون گفتند: آيا موسي و قومش را رها مي کني تا در اين سرزمين فساد و تباهي کنند و تو و معبودهايت را واگذارند؟ گفت: به زودي پسرانشان را به صورتي وسيع و گسترده به قتل مي رسانيم و زنانشان را زنده مي گذاريم و ما بر آنان چيره و مُسلّطيم.
*موسي به قومش گفت: از خدا ياري بخواهيد، و شکيبايي ورزيد، يقيناً زمين در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مي بخشد، و سرانجام نيک، براي پرهيزکاران است.
*گفتند: پيش از آنکه تو نزد ما بيايي شکنجه و آزار شديم، و نيز پس از آنکه آمده اي. گفت: اميد است که پروردگارتان دشمنانتان را نابود کند، و شما را در اين سرزمين، جانشين گرداند، پس بنگرد که شما چگونه عمل مي کنيد؟
*و فرعونيان را به قحطي و خشکسالي هاي متعدد و کمبود بسيار شديدِ بخشي از محصولات دچار نموديم تا متذکّر شوند.
*پس هنگامي که رفاه و نعمت به آنان روي مي کرد، مي گفتند: اين به سبب خود ماست، و چون گزند و آسيبي به آنان مي رسيد، به موسي و همراهانش فال بد مي زدند؛ آگاه باشيد که  علت شومي و نحوست فرعونيان نزد خداست، ولي بيشترشان نمي دانند.
*فرعونيان گفتند: هر چه را به عنوان معجزه براي ما بياوري تا به وسيله آن ما را جادو کني به تو ايمان نمي آوريم.
*پس ما توفان و هجوم ملخ و شپش و قورباغه و آلوده شدن وسايل زندگي را به خون که عذاب هاي گوناگوني بود به سوي آنان فرستاديم، باز هم تکبّر و سرکشي کردند و گروهي مجرم و گناهکار بودند.
*و هرگاه عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: اي موسي! پروردگارت را به پيماني که با تو دارد براي ما بخوان که اگر اين عذاب را از مابرطرف کني يقيناً به تو ايمان مي آوريم و بني اسرائيل را با تو روانه مي کنيم.
*پس هنگامي که عذاب را تا مدتي که آنان به پايان مهلت آن مي رسيدند از ايشان برطرف کرديم، به دور از انتظار پيمانشان را مي شکستند.
* نهايتاً به سبب اينکه آيات ما را تکذيب کردند، و از آنها غافل و بي خبر بودند، از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان کرديم.
*و به آن گروهي که همواره ناتوان و زبونشان شمرده بودند، نواحي شرقي و غربي آن سرزمين را که در آن  برکت قرار داده بوديم، بخشيديم؛ و وعده نيکوتر و زيباتر پروردگارت بر بني اسرائيل به صبري که کردند تحقّق يافت، و آنچه را که همواره فرعون وفرعونيان و سايه بان هاي خوش نشين مي افراشتند، نابود کرديم.
* و بني اسرائيل را از دريا عبور داديم؛ پس به گروهي گذر کردند که همواره بر پرستش بت هاي خود ملازمت داشتند، گفتند: اي موسي! همان گونه که براي آنان معبوداني است، تو هم براي ما معبودي قرار بده!! موسي گفت: قطعاً شما گروهي هستيد که جهالت و ناداني مي ورزيد.بي ترديد آنچه اينان در آن قرار دارند نابود شده و فاسد است، و آنچه همواره انجام مي دهند، باطل و بيهوده است.گفت: آيا غير خدا را به عنوان معبود برايتان طلب کنم؟ در حالي که اوست که شما را بر جهانيان برتري داد.
* و هنگامي را که شما را از فرعونيان نجات داديم، هم آنان که شما را به سخت ترين صورت شکنجه مي کردند،پسرانتان را مي کشتند، و زنانتان را زنده مي گذاشتند، و براي شما در اين آزمايشي بزرگ از سوي پروردگارتان بود.
*و با موسي سي شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب کامل کرديم، پس ميعادگاه پروردگارش به چهل شب پايان گرفت، و موسي به برادرش هارون گفت: در ميان قومم جانشين من باش و به اصلاح برخيز و از راه و روش مفسدان پيروي مکن.
*زماني که موسي به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وي سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! جمال با کمال ذات بي نهايتت را بنماي تا تو را بنگرم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهي ديد، ولي به اين کوه بنگر اگر بر جاي خود ثابت و برقرار ماند، تو هم مرا خواهي ديد. چون پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را متلاشي نمود و موسي بي هوش شد، پس هنگامي که به هوش آمد گفت: تو منزّهي به سويت بازگشتم، و من نخستين باور کننده هستم.
*فرمود: اي موسي! من تو را به پيام هايم و به سخن گفتنم با تو بر همه مردم برگزيدم؛ پس آنچه را به تو دادم، دريافت کن،و از سپاس گزاران باش.
* و براي او در الواح از هر چيزي پندي و براي هر چيزي سخني روشن نوشتيم؛ پس آن را با قدرت دريافت کن، و قوم خود را فرمان ده که آن را به نيکوترين صورت دريافت کنند به زودي سراي فاسقان را به شما نشان مي دهم.
*و قوم موسي پس از او ، از زيورهاي خود مجسمه گوساله اي ساختند که صداي گاو داشت! آيا نمي ديدند که آن مجسمه با آنان سخن نمي گويد و آنان را به راهي هدايت نمي کند؟! آن را گرفتند و از ستمکاران بودند.و هنگامي که به شدت پشيمان شدند و دانستند که قطعاً گمراه شده اند، گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نکند و ما را نيامرزد، يقيناً از زيانکاران خواهيم بود.
*و هنگامي که موسي خشمگين و بسيار اندوهناک به سوي قومش بازگشت، گفت: پس از من بد جانشيناني برايم بوديد، آيا بر فرمان پروردگارتان پيشي گرفتيد ؟و الواح را افکند و سر برادرش را گرفت او را به سوي خود مي کشيد.  گفت: اي فرزند مادرم! اين گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزديک بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه کردنم دشمنْ شاد مکن، و باگروه ستمکاران قرار مده.
*گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمتت درآور، که تو مهربان ترين مهرباناني.
*بي ترديد کساني که گوساله را گرفتند، به زودي خشمي سخت از پروردگارشان، و خواري و ذلتي در زندگي دنيا به آنان خواهد رسيد؛ و اين گونه دروغ بافان را کيفر مي دهيم.و آنان که مرتکب بدي ها شدند، سپس بعد از آن توبه کردند، وايمان آوردند يقيناً پروردگارت پس از آن بسيار آمرزنده و مهربان است.
*وهنگامي که خشم موسي فرو نشست، الواح را برگرفت، و در نوشته هايش براي کساني که از پروردگارشان مي ترسند، هدايت ورحمت بود.
*موسي از ميان قومش هفتاد مرد را براي ميعادگاه ما بر گزيد؛ پس هنگامي که آن زلزله شديد نابود کننده، آنان را فرا گرفت، گفت: پروردگارا! اگر مي خواستي مي توانستي همه آنان و مرا پيش از اين هلاک کني آيا ما را به خاطر گناهي که سبک مغزانمان مرتکب شدند، هلاک مي کني؟ اين چيزي جز آزمايش تو نيست، هر که را بخواهي گمراه مي کني، و هر که را بخواهي هدايت مي نمايي، تو سرپرست و ياور مايي، ما را بيامرز و به ما رحم کن که تو بهترين آمرزندگاني.
*و براي ما در اين دنيا و آخرت، نيکي مقرّر کن که ما به سوي تو بازگشته ايم. خدا فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم مي رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودي آن را براي کساني که مي پرهيزند و زکات مي پردازند و به آياتم ايمان مي آورند، مقرّر و لازم مي دارم.
*و از قوم موسي گروهي هستند که مردم را با حق هدايت مي کنند و به درستي و راستي داوري مي نمايند.
*آن گاه پس از آنان موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم، پس آنان تکبّر ورزيدند و آنان گروهي گنهکار بودند.
*پس هنگامي که حق از نزد ما به سويشان آمد، گفتند: مسلماً اين جادويي است آشکار.موسي گفت: آيا درباره حق هنگامي که به سويتان آمد، مي گوييد: آيا اين جادوست؟ زيرا جادوگران پيروز نمي شوند.
*گفتند: آيا به سوي ما آمده اي تا ما را از آييني که پدرانمان را بر آن يافته ايم، برگرداني و قدرت و حکومت در اين سرزمين براي شما دو نفر باشد؟ و ما به شما دو نفر ايمان نمي آوريم!
*و فرعون گفت: هر جادوگر دانا و زبردستي را نزد من آوريد.چون جادوگران آمدند، موسي به آنان گفت: آنچه را بر افکندن آن مصمم هستيد، بيفکنيد.
*پس هنگامي که افکندند، موسي گفت: آنچه را در اين صحنه آورديد، جادوست؛ مسلماً خدا آن را به زودي باطل مي کند، قطعاً خدا، کار مفسدان را به سامان نمي آورد.
*و خدا حق را با دلايل و معجزاتش ثابت و پابرجا مي کند، گرچه گنهکاران خوش نداشته باشند.
*پس کسي به موسي ايمان نياورد، مگر فرزنداني از قومش آن هم با ترسي از فرعون و اشراف و سران قوم خودشان که مبادا فرعونيان آنان را شکنجه و عذاب دهند؛ و مسلماً فرعون در سرزمين مصر برتري خواه، و از اسراف کاران بود.
*و موسي گفت: اي قوم من! اگر به خدا ايمان آورده ايد، پس بر او توکل کنيد اگر از تسليم شدگان هستيد.
*پس گفتند: ما فقط بر خدا توکل کرديم. پروردگارا! ما را دستخوش شکنجه و عذاب ستمکاران قرار مده.و ما را به رحمتت از گروه کافران رهايي ده.
*و به موسي و برادرش وحي کرديم که خانه هايي در سرزمين مصر براي قوم خود فراهم آوريد، و خانه هايتان را روبروي هم قرار دهيد، و نماز را برپا داريد، و مؤمنان را مژده ده.
*و موسي گفت: پروردگارا! فرعون و اشراف و سرانش را در زندگي دنيا زيور و زينت و اموال داده اي که از راه تو گمراه کنند، پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دل هايشان را سخت گردان که ايمان نياورند تا آنکه عذاب دردناک را ببينند.
* فرمود: دعاي شما دو نفر پذيرفته شد؛ بنابراين پابرجا و استوار باشيد واز روش کساني که جاهل و نادانند، پيروي نکنيد.
*وبني اسرائيل را از دريا گذرانديم، پس فرعون و لشکريانش آنان را از روي ستم وتجاوز دنبال کردندتا هنگامي که بلاي غرق شدن، او را فروگرفت، گفت: ايمان آوردم که هيچ معبودي جز همان که بني اسرائيل به او ايمان آوردند، نيست و من از تسليم شدگان هستم.
*همانا موسي را با نشانه هاي خود و برهاني روشن فرستاديم،به سوي فرعون و اشراف و سرانِ او، ولي از فرمان فرعون پيروي کردند، در حالي که فرمان فرعون راهنماي به سوي سعادت و خوشبختي نبود.
*[فرعون]روز قيامت پيشاپيش قومش مي رود، پس آنان را به آتش درمي آورد، و بد نصيب و سهمي است که در آن وارد مي شود.
*و در اين دنيا و روز قيامت به لعنتي بدرقه شدند بد عطيه اي است که به آنان مي دهند.
*و به راستي به موسي کتاب داديم، پس در آن اختلاف شد، و اگر از سوي پروردگارت مهلتي براي انسان تا اجل معينش مقدر نشده بود، يقيناً ميانشان داوري شده بود و اين يهودي ها درباره تورات در ترديدي آميخته با بدگماني اند.
* و يقيناً پروردگارت اعمال همه آنان را کامل و تمام پرداخت خواهد کرد؛ زيرا او به آنچه انجام مي دهند، آگاه است.
*پس همان گونه که فرمان يافته اي ايستادگي کن؛ و نيز آنان که همراهت به سوي خدا روي آورده اند ،و سرکشي مکنيد که او به آنچه انجام مي دهيد، بيناست.
*و به کساني که ستم کرده اند، تمايل و اطمينان نداشته باشيد و تکيه مکنيد که آتش به شما خواهد رسيد ودر آن حال شما را جز خدا هيچ سرپرستي نيست، سپس ياري نمي شويد.
* و همانا موسي را با نشانه هاي خود فرستاديم که قوم خود را از تاريکي ها به سوي روشنايي بيرون آور و روزهاي خدا را به آنان يادآوري کن، بي ترديد در اين روزهاي خدا براي هر شکيباي سپاس گزاري نشانه هايي است.
* و زماني را که موسي به قومش گفت: نعمت خدا را بر خودتان به ياد آوريد، آن گاه که شما را از فرعونيان رهايي بخشيد، که پيوسته شما را شکنجه سخت مي دادند، و پسرانتان را سر مي بريدند، و زنانتان را زنده مي گذاشتند، و در اين آزمايش بزرگي از سوي پروردگارتان بود.
*و هنگامي را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاري کنيد، قطعاً خود را بر شما مي افزايم، و اگر ناسپاسي کنيد، بي ترديد عذابم سخت است.
*و موسى گفت اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد بى‏ گمان خدا بى ‏نياز ستوده است.
*و ما به موسي کتاب داديم و آن را براي بني اسرائيل وسيله هدايت قرار داديم که جز مرا وکيل و کار ساز نگيريد.
*و به راستي به موسي آن گاه که نزد بني اسرائيل آمد، نه معجزه روشن داديم، بنابراين از بني اسرائيل بپرس .پس فرعون به او گفت: اي موسي! بي ترديد من تو را جادوشده مي پندارم!!
*موسي گفت: مسلماً تو مي داني اين معجزه ها را که بصيرت آور هستند، جز پروردگار آسمان ها و زمين نازل نکرده است، و اي فرعون! قطعاً من تو را هلاک شده مي پندارم.
*پس فرعون تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين برانگيزد و بيرون کند، ولي ما او و همه کساني را که با او بودند، غرق کرديم.
*و پس از فرعون به بني اسرائيل گفتيم: در اين سرزمين ساکن شويد، زماني که وعده آخرت برسد، همه شما را با هم مي آوريم.
*و هنگامي را که موسي به جوان خود گفت: همواره مي روم تا به محل برخورد آن دو دريا برسم يا روزگاري طولاني به سفرم ادامه دهم، پس هنگامي که به محل برخورد دو دريا رسيدند، ماهي خود را از ياد بردند، ماهي راه خود را در دريا پيش گرفت.وقتي گذشتند، موسي به خدمت گزارش گفت: غذاي صبح گاهي ما را بياور که از اين سفرمان سختي و خستگيِ بسيار ديديم.خدمت گزارش گفت: آيا ندانستي چون کنار آن سنگ جاي گرفتيم، من ماهي را از ياد بردم و آن با وضعي شگفت انگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت، و جز شيطان از خاطرم نبرد که آن را به ياد داشته باشم.موسي گفت: اين همان است که ما در طلبش بوديم. پس با پي گرفتن جاي پاي خود برگشتند.پس بنده اي از بندگان ما را يافتند که او را از نزد خود رحمتي داده و از پيشگاه خود دانشي ويژه به او آموخته بوديم.موسي به او گفت: آيا من تو را پيروي کنم که از آنچه به تو آموخته اند، مايه رشدي به من بياموزي؟گفت: تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي.و چگونه مي تواني بر چيزي که به آن احاطه نداري شکيبايي ورزي؟گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت، و هيچ فرماني را از تو مخالفت نخواهم کرد.گفت: اگر دنبال من آمدي، از هيچ چيز از من مپرس تا خودم درباره آن با تو آغاز سخن کنم.پس هر دو به راه افتادند تا وقتي که در کشتي سوار شدند، او شکافي در کشتي ايجاد کرد. موسي گفت: آيا آن را شکافتي تا سرنشينانش را غرق کني؟ به راستي که کاري بسيار زشت کردي!گفت: آيا نگفتم که تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي؟گفت: مرا بر آنچه از ياد بردم، مؤاخذه مکن و در کارم به من سخت مگير. پس به راه افتادند تا به نوجواني برخوردند؛ پس او را کشت. موسي گفت: آيا شخص بي گناهي را بدون آنکه کسي را کشته باشد، کُشتي؟ به راستي که کاري بسيار ناپسند مرتکب شدي!گفت:آيا نگفتم که تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي کني؟گفت: بعد از اين اگر چيزي از تو پرسيدم، ديگر با من مصاحبت مکن از جانب من به عذر قابل قبولي رسيده اي. پس به راه افتادند تا هنگامي که به مردم شهري رسيدند، از مردمش خوراک خواستند و آنان از اينکه آن دو را مهمان کنند، خودداري کردند. پس در آن شهر، ديواري يافتند که مي خواست فرو ريزد، پس او آن را استوار کرد . موسي گفت: اگر مي خواستي براي تعمير آن ديوار، مزدي مي گرفتي.گفت: اکنون زمان جدايي ميان من و توست؛ به زودي تو را به تفسير و علت آنچه نتوانستي بر آن شکيبايي ورزي، آگاه مي کنم. اما آن کشتي، از بي نواياني بود که در دريا کار مي کردند و در برابرشان پادشاهي بود که هر کشتي سالم و بي عيبي را غاصبانه تصرف مي کرد، من خواستم معيوبش کنم .و اما نوجوان ، پدر و مادرش مؤمن بودند، پس ترسيدم که آن دو را به طغيان و کفر بکشاند.پس خواستيم پروردگارشان پاک تر و مهربان تر از او را به آنان عوض دهد.و اما آن ديوار از دو نوجوان يتيم در اين شهر بود، و زيرش گنجي متعلق به آن دو قرار داشت، و پدرشان مردي شايسته بود، پس پروردگارت خواست که آن دو يتيم به حد رشد رسند وگنجشان را به سبب مِهر پروردگارت داشت بيرون آورند؛ و من اين را از پيش خود انجام ندادم. اين است تفسير و علت آنچه نتوانستي بر آن شکيبايي ورزي.
*و در اين کتاب،موسي را ياد کن، بي ترديد او انساني خالص شده و فرستاده اي پيامبر بود.
*و او را از جانب راست طور ندا کرديم، و او را در حالي که با وي راز گفتيم، مقرّب خود قرار داديم.
*و از رحمت خود برادرش هارون را که داراي مقام پيامبري بود، به او بخشيديم.
*و آيا سرگذشت موسي به تو رسيده است؟
*هنگامي که آتشي ديد، پس به خانواده اش گفت: درنگ کنيد؛ بي ترديد من آتشي ديدم شايد شعله اي از آن را برايتان بياورم يا نزد آتش راهنمايي بيابم.
*پس چون به آن آتش رسيد، ندا داده شد: اي موسي!به يقين اين منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پايت بيفکن؛ زيرا تو در وادي مقدس طوي هستي.
*و من تو را برگزيدم، پس به آنچه وحي مي شود، گوش فرا دار.
*همانا! من خدايم که جز من معبودي نيست، پس مرا بپرست و نماز را براي ياد من برپا دار.
*بي ترديد قيامت که مي خواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم، آمدني است، تا هر کس را برابر تلاش و کوششي که مي کند، پاداش دهند.
*پس مبادا آنکه از هواي نفسش پيروي کرده و به قيامت ايمان ندارد، تو را باز دارد که هلاک مي شوي.
*و اي موسي، اينک بازگو تا چه به دست راست داري؟
*گفت: اين عصاي من است، بر آن تکيه مي زنم، و با آن برگ درختان را براي گوسفندانم فرو مي ريزم و مرا در آن نيازهاي ديگري هم هست.
*خدا فرمود: اي موسي! آن را بيفکن.پس آن را افکند، ناگهان ماري عظيم شد که به سرعت مي شتافت.
*خدا فرمود: آن را بگير و مترس که بي درنگ آن را به کيفيت اولش باز مي گردانيم.
*و دستت را در گريبانت کن تا بدون هيچ عيبي سفيد و درخشان بيرون آيد، معجزه اي ديگر است.
*تا برخي از بزرگ ترين معجزات خود را به تو نشان دهيم.
*به سوي فرعون برو؛ زيرا او سرکشي کرده است.
*گفت: پروردگارا! سينه ام را گشاده گردان،و کارم را برايم آسان ساز، و گره از زبانم بگشا.
* سخنم را بفهمند،و از خانواده ام دستياري برايم قرار ده، هارون، برادرم را
*پشتم را به او محکم کن،و او را در کارم شريک گردان،تا تو را فراوان تسبيح گوييم.
*وبسيار به يادت باشيم، بي ترديد تو به ما بينايي.
*خدا فرمود: اي موسي! به يقين خواسته ات به تو عطا شد.
*و بي ترديد يک بار ديگر هم به تو احسان کرديم.
*آن زمان که به مادرت آنچه را که بايد الهام مي شد، الهام کرديم؛که او را در صندوق بگذار، پس او را به دريا بينداز تا دريا او را به ساحل اندازد، تا دشمن من و دشمن او، وي را برگيرد. و محبوبيّتي از سوي خود بر تو انداختيم تا با مراقبت کامل من پرورش يابي 
*آن گاه که خواهرت به سوي کاخ فرعون رفت، و گفت: آيا شما را به کسي که از اين نوزاد سرپرستي کند، راهنمايي کنم؟ پس تو را به مادرت برگردانديم تا خوشحال و شاد شود و غم و غصه نخورد، و کسي را کُشتي و ما تو را از اندوه نجات داديم، و چنان که بايد امتحانت نموديم، پس سالياني در ميان اهل مدين ماندي، سپس اي موسي! بر اساس تقدير الهي آمدي،
*و تو را براي خود ساختم
*تو و برادرت با معجزات من برويد، و درباره ذکر من سستي نورزيد.
*هر دو به سوي فرعون برويد؛ زيرا او سرکشي کرده است.
* پس با گفتاري نرم به او بگوييد، اميد است که هوشيار شود و يا بترسد 
*گفتند: پروردگارا! ما مي ترسيم که با سخت گيري و شکنجه بر ما پيشي گيرد يا بر سرکشي خود بيفزايد.
*خدا فرمود: نترسيد که من بي ترديد با شما هستم مي شنوم و مي بينم.
* بنابراين به سوي او برويد و بگوييد: ما دو نفر فرستاده پروردگار تو هستيم، پس بني اسرائيل را با ما روانه کن و آنان را شکنجه مکن، به راستي ما از سوي پروردگارت معجزه اي آورده ايم؛ و درود بر کسي باد که از هدايت پيروي کند.
*مسلماً و يقيناً به ما وحي شده است که عذاب بر کسي است که تکذيب کند و از آن رو برگرداند.
*فرعون گفت: اي موسي! پروردگار شما دو نفر کيست؟
*گفت: پروردگار ما کسي است که به هر موجودي، آفرينش او را به وي عطا کرده، سپس هدايت نمود.
*فرعون گفت: پس حال امت هاي پيشين چگونه است؟
*موسي گفت: علم و دانش به آنان در کتابي نزد پروردگار من است، که پروردگارم نه اشتباه مي کند و نه از ياد مي برد.
*همان کسي که زمين را براي شما بستري گسترده قرار داد، و براي شما در آن راه هايي پديد آورد، و از آسمان آبي نازل کرد، پس به وسيله آن انواعي از روييدني هاي گوناگون بيرون آورديم.
*بخوريد و دام هايتان را بچرانيد، يقيناً در اين امور نشانه هايي براي صاحبان خرد است.
*شما را از زمين آفريديم، و به آن باز مي گردانيم، و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم.
*و بي ترديد ما همه معجزات خود را به فرعون نشان داديم، ولي آنها را تکذيب کرد و به پذيرفتنش رضايت نداد.
*گفت: اي موسي! آيا به سوي ما آمده اي تا ما را به وسيله جادويت از سرزمينمان بيرون کني؟
*قطعاً ما جادويي مانند آن برايت مي آوريم، پس ميان ما و خودت در جايي هموار و صاف که نه ما از آن تخلف کنيم و نه تو، وعده گاهي قرار ده.
*موسي گفت: وعده گاه شما روز جشن است همه مردم را پيش از ظهر گرد هم مي آورند.
*فرعون برگشت و همه مكر و تدبير خود را به كار برد و به ميان آمد
*موسي به فرعون و فرعونيان گفت: واي بر شما، بر خدا دروغ نبنديدکه با عذابي شديد ريشه کن ونابودتان مي کند، و يقيناً کسي که دروغ بست، محروم و نوميد شد.
*پس فرعونيان ميان خود در کارشان نزاع و ستيز کردند و اين رازگويي را از ديگران پنهان داشتند.
*گفتند: مسلماً اين دو نفر جادوگرند، مي خواهند شما را با جادويشان از سرزمينتان بيرون کنند و آيين برتر شما را از بين ببرند.
*پس حيله و نيرنگتان را گرد آوريد، آن گاه صف کشيده بياييد که قطعاً امروز کسي کامياب است که برتري يابد.
*گفتند: اي موسي! يا تو مي افکني يا ما نخستين کسي باشيم که مي افکند؟
*گفت: بلکه شما بيفکنيد. پس ناگهان ريسمان ها و چوب دستي هايشان بر اثر جادويشان در خيال، چنان وانمود شد که با سرعت به راه افتادند.
*پس موسي در دلش ترسي احساس کرد.
*گفتيم: مترس که بي ترديد تو برتري.
*آنچه را در دست راست داري بيفکن تا همه ساخته هايشان را ببلعد؛ يقيناً آنچه را ساخته اند فقط نيرنگ جادوگر است، و جادوگر هر جا درآيد، پيروز نمي شود.
*پس سجده کنان به رو درافتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم.
*گفت: آيا پيش از آنکه به شما اذن دهم، به او ايمان آورديد؟ يقيناً او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس بي ترديد دست ها و پاهايتان را يکي از راست و يکي از چپ قطع خواهم کرد، و شما را بر تنه هاي درخت خرما خواهم آويخت تا کاملاً بدانيد که کدام يک از ما عذابش سخت تر و پايدارتر است؟!
*گفتند: ما هرگز تو را بر دلايل روشني که به سوي ما آمده و بر آنکه ما را آفريد، ترجيح نمي دهيم؛ پس هر حکمي را که مي تواني صادر کن، تو فقط در اين زندگي دنيا مي تواني حکم کني.
*بي ترديد ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا خطاهايمان و آن جادويي که ما را به آن واداشتي بر ما بيامرزد؛ وخدا بهتر وپايدارتر است.
*مسلماً کسي که گنهکار به پيشگاه پروردگارش بيايد، دوزخ براي اوست که در آن نه مي ميرد و نه زندگي مي کند.
*و کساني که مؤمن بيايند در حالي که کارهاي شايسته انجام داده اند، براي آنان برترين درجات است.
* بهشت هاي پايداري است که از زيرِ آن نهرها جاري است که در آن جاودانه اند؛ و اين است پاداش کساني که خود را پاک کرده اند.
*و همانا به موسي وحي کرديم که بندگانم را شبانه حرکت بده، و براي آنان راهي خشک در دريا قرار ده که نه از رسيدن فرعونيان بترسي و نه از غرق شدن بهراسي.
*پس فرعون با لشکريانش آنان را دنبال کرد، و دريا آنان را فروگرفت، چه فروگرفتني!
*و فرعون، قومش را گمراه کرد و راهنمايي ننمود.
*اي بني اسرائيل! به راستي شما را از دشمنتان نجات داديم، و با شما در جانب راست طور وعده گذاشتيم و ترنجبين و مرغ بريان را بر شما نازل کرديم، از خوردني هاي پاکيزه که روزي شما نموديم، بخوريد و در آن از حدود الهي تجاوز نکنيد که خشم من بر شما فرود آيد، و کسي که خشم من بر او فرود آيد، يقيناً هلاک شده است.
*و مسلماً من آمرزنده کسي هستم که توبه کرد و ايمان آورد و کار شايسته انجام داد، سپس در راه مستقيم پايداري و استقامت ورزيد.
* اي موسي! چه چيز تو را شتابان کرد که قبل از قوم خود پيشي گرفتي؟
*گفت: پروردگارا! من به سوي تو شتافتم تا خشنود شوي. آنان گروهي هستند که اينک به دنبال من مي آيند.
*گفت: اي موسي! ما به راستي قوم تو را پس از آمدن تو امتحان کرديم و سامري آنان را گمراه کرد.
*پس موسي خشمگين و اندوهناک به سوي قومش بازگشت، گفت: اي قوم من! آيا پروردگارتان به شما وعده اي نيکو نداد؟ آيا زمان آن وعده بر شما طولاني آمد يا خواستيد که خشمي از پروردگارتان بر شما فرود آيد که با وعده من مخالفت کرديد؟!
*گفتند: ما با اراده خود با وعده تو مخالفت نکرديم، بلکه ما را وادار کردند که بارهايي سنگين از زيور و زينت اين قوم را حمل کنيم، پس آنان را انداختيم و به همين صورت سامري هم در آتش انداخت.
*پس براي آنان مجسمه گوساله اي که صداي گاو داشت بيرون آورد، آن گاه گفتند: اين معبود شما و معبود موسي است که فراموش کرد.
*پس آيا درک نمي کنند که پاسخي به آنان نمي دهد و مالک و صاحب اختيار هيچ سود و زياني براي آنان نيست؟!
*و به راستي هارون پيش از اين به آنان گفته بود: اي قوم من! شما به وسيله اين گوساله مورد امتحان قرار گرفته ايد، و بي ترديد پروردگارتان رحمان است، بنابراين از من پيروي کنيد و فرمانم را اطاعت نماييد.
*گفتند: ما همواره بر پرستيدن گوساله باقي مي مانيم تا موسي به سوي ما باز گردد.
*گفت: اي هارون! وقتي ديدي آنان گمراه شدند چه چيز تو را مانع شد،از اينکه مرا پيروي کني؟ آيا از فرمان من سرپيچي کردي؟
*گفت: اي پسر مادرم! نه ريش مرا بگير و نه سرم را، من ترسيدم که بگويي: ميان بني اسرائيل تفرقه و جدايي انداختي و سفارش مرا رعايت نکردي.
*گفت: اي سامري! سبب کار تو چه بود؟
*گفت: من به حقايق و اسراري آگاه شدم که آنان آگاه نشدند، پس اندکي از دانش و اسرار رسول را گرفتم و آن را دور انداختم ؛ و اين گونه نفس من در نظرم آراست.
* گفت: پس برو، يقيناً کيفر تو در زندگي اين است که به من دست نزنيد؛ و تو را وعده گاهي است که هرگز نسبت به تو از آن تخلف نخواهد شد، و به معبودت که همواره ملازمش بودي نگاه کن که حتماً آن را در آتش بسوزانيم، سپس سوخته اش را در دريا مي پاشيم.
*معبود شما فقط خداي يکتاست که جز او معبودي نيست، دانش او همه چيز را فرا گرفته است.
*يقيناً به موسي و هارون جداکننده و نور و مايه يادآوري براي پرهيزکاران عطا کرديم.
* همانان که در پنهاني از پروردگارشان مي ترسند و از قيامت هم بيمناکند.
*و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مي برند.
*سپس موسي و برادرش هارون را با معجزات و آيات خود و دليلي روشن فرستاديم،به سوي فرعون و سران و اشراف قومش، پس تکبّر ورزيدند؛ و آنان قومي برتري جو بودند.
*و گفتند: آيا به دو بشري که مانند خودمان هستند ايمان بياوريم در حالي که قوم آن دو بردگان ما هستند؟
*در نتيجه هر دو را تکذيب کردند و از هلاک شدگان شدند.
*همانا ما به موسي کتاب داديم، تا آنان هدايت شوند.
*و به راستي به موسي کتاب داديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار و کمک قرار داديم.
*پس گفتيم: هر دو به سوي گروهي که آيات ما را تکذيب کردند، برويد.در نتيجه آنان را به شدت درهم کوبيده و هلاک کرديم.
*هنگامي را که پروردگارت موسي را ندا داد که خود را به قوم ستمکار برسان.
*قوم فرعون آيا نمي پرهيزيد؟!
*گفت: پروردگارا! به راستي مي ترسم مرا تکذيب کنند،
*و سينه‏ ام تنگ مي‏شود، و زبانم به قدر كافي گويا نيست هارون نيز رسالت ده 
*و آنها بر من گناهي دارند مي‏ترسم مرا به قتل برسانند
*گفت: اين چنين نيست پس شما دو نفر معجزات ما را ببريد که يقيناً ما همراه شما شنونده هستيم 
*بنابراين خود را به فرعون برسانيد و بگوييد: يقيناً ما فرستاده پروردگار جهانيانيم.
*با اين وصف، بني اسرائيل را با ما بفرست.
*[فرعون]گفت: آيا ما تو را در کودکي در ميان خود نپرورانديم، و سالياني چند از عمر خود در ميان ما درنگ نکردي؟
*و آن کارت را که کردي، کردي در حالي که از ناسپاسان بودي.
*گفت: آن را در آن زمان در حالي انجام دادم که بي خبر از اين واقعه بودم [که با مشت من در دفاع از مظلوم، آن مرد قبطي کشته مي شود.]
*چون از شما ترسيدم از دستتان گريختم، پس پروردگارم به من حکمت بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد.
*آيا اينکه بني اسرائيل را به بردگي گرفته اي نعمتي است که منتش را بر من مي نهي؟!
*فرعون گفت: پروردگار جهانيان چيست؟
*گفت: اگر باور مي کنيد همان پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست.
* به افراد پيرامونش گفت: آيا نمي شنويد
*گفت: پروردگار شما وپروردگار پدران پيشين شماست.
*گفت: اين پيامبرتان که به سوي شما فرستاده اند، حتماً مجنون است!
*گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آنهاست، اگر مي انديشيد.
*گفت: اگر معبودي جز من بگيري، قطعاً تو را از زندانيان قرار خواهم داد.
*گفت: حتي اگر نشانه آشكاري براي رسالتم براي تو بياورم ؟
*گفت: اگر راستگويي آن را بياور.
*پس عصايش را انداخت و ناگهان اژدهايي حقيقي نمايان شد،
*و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
*به سران و اشراف پيرامونش گفت: يقيناً اين جادوگري بسيار ماهر و داناست!
*مي خواهد با جادويش شما را از سرزمينتان بيرون کند، پس شما چه نظر مي دهيد؟
*گفتند: کار او و برادرش را به تأخير انداز و گروهي گردآورنده را به شهرها روانه کن،
*تا هر جادوگر کاردان بسيار دانايي را نزد تو آورند.
*پس همه جادوگران را در وعده گاه روزي معين گرد آوردند،
*و به همه مردم گفتند: آيا شما هم اجتماع خواهيد کرد؟
*به اميد آنکه اگر جادوگران پيروز شدند، از آنان پيروي کنيم.
*پس هنگامي که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: آيا اگر ما پيروز شويم، حتماً براي ما پاداشي شايسته خواهد بود؟
*گفت: آري، و در آن صورت مسلماً از مقربان خواهيد شد.
*موسي به جادوگران گفت: بيفکنيد آنچه را قصد داريد، بيفکنيد.
*پس ريسمان ها و عصاهايشان را افکندند، و گفتند: به عزت فرعون سوگند که به راستي ما به طور مسلّم پيروزيم.
*پس موسي عصايش را افکند، ناگاه آنچه را جادوگران با نيرنگ ساخته بودند، بلعيد.
*پس جادوگران به سجده افتادند.
*گفتند: ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،
*پروردگار موسي و هارون.
*فرعون گفت: پيش از آنکه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد، حتماً او بزرگ شماست که جادوگري را به شما آموخته است، پس به زودي خواهيد دانست که مسلماً دست ها و پاهاي شما را يکي از راست و يکي از چپ قطع خواهم کرد، و يقيناً همه شما را به دار خواهم آويخت.
* گفتند: هيچ زيان و باکي نيست، يقيناً ما به سوي پروردگارمان باز مي گرديم،
*قطعاً ما اميدواريم که چون نخستين ايمان آورندگان بوديم، پروردگارمان خطاهاي ما را بيامرزد.
*و به موسي وحي کرديم که بندگان مرا شبانه کوچ بده که حتماً دشمنان از پي شما خواهند آمد.
*پس فرعون گروهي گردآورنده را به شهرها فرستاد
*مسلماً اينان گروهي اندکند،
* و همانا ما را همواره به خشم مي آورند،
*و ما گروهي هوشيار و آماده باش و مهياي دفاعيم.
*پس ما آنان را از باغ ها و چشمه سارها بيرون کرديم.
*واز گنج ها ومکان هاي نيکو
*آري، اين چنين كرديم و بني اسرائيل را وارث آنها ساختيم.
*فرعونيان هنگام طلوع آفتاب آنان را دنبال کردند.
*چون آن دو گروه يکديگر را ديدند، اصحاب موسي گفتند: حتماً ما به چنگ آنان خواهيم افتاد.
*موسي گفت: اين چنين نيست، بي ترديد پروردگارم با من است، و به زودي مرا هدايت خواهد کرد.
*پس به موسي وحي کرديم که عصايت را به اين دريا بزن. پس از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهي بزرگ بود.
*و آن گروه ديگر را به دريا نزديک کرديم،
*و موسي و هر که با او بود، همه را نجات داديم.
*آن گاه آن گروه ديگر را غرق کرديم.
*بي ترديد در اين سرگذشت عبرتي بزرگ وجود دارد، و بيشترشان مؤمن نبودند.
*هنگامي را که موسي به خانواده اش گفت: به راستي من آتشي را از دور ديدم، به زودي خبري از آن براي شما مي آورم، يا از آن شعله اي برگرفته به شما مي رسانم تا خود را گرم کنيد،
*پس هنگامي که نزد آن آمد، ندا رسيد که پربرکت باد آنکه در آتش است و آنکه پيرامون آن است، و منزّه و پاک است خدا که پروردگار جهانيان است.
*اي موسي! يقيناً منم خداي تواناي شکست ناپذير و حکيم،
*و عصايت را بيفکن. پس وقتي آن را ديد که تند و شتابان حرکت مي کند، گويا ماري باريک و تيزرو است، پشت کنان رو به فرار گذاشت و به پشت برنگشت. اي موسي! نترس که پيامبران نزد من نمي ترسند،
*مگر کسي که ستم کند؛ سپس بدي را به نيکي تبديل نمايد، که من غفور و رحيمم!
*و دستت را در گريبانت داخل کن؛ هنگامي که خارج مي شود، سفيد و درخشنده است بي آنکه عيبي در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نُه گانه‏ اي است که تو با آنها بسوي فرعون و قومش فرستاده مي شوي؛ آنان قومي فاسق و طغيانگرند!
*هنگامي که معجزات روشن ما به سويشان آمد، گفتند: اين جادويي آشکار است.
*و آنها را در حالي که باطنشان به الهي بودن آن معجزات يقين داشت، ستمکارانه وبرتري جويانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟!
*بخشي از سرگذشت موسي و فرعون را براي مردمي که ايمان مي آورند به حق و راستي بر تو مي خوانيم.
*همانا فرعون برتري جويي و سرکشي کرد و مردمش را گروه گروه ساخت، در حالي که گروهي از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر مي بريد، و زنانشان را زنده مي گذاشت؛ بي ترديد او از مفسدان بود.
*و ما مي خواستيم به آنان که در آن سرزمين به ناتواني و زبوني گرفته شده بودند، نعمت هاي باارزش دهيم، و آنان را پيشوايان مردم و وارثان گردانيم.
*و براي آنان در آن سرزمين، زمينه قدرت و حکومت آماده کنيم، و به فرعون و هامان و سپاهشان که از ايشان اند چيزي را که از آن هراسناک و در حذر بودند نشان دهيم.
*و به مادر موسي الهام کرديم که او را شير بده، پس هنگامي که بر او بترسي به دريايش انداز، و مترس و غمگين مباش که ما حتماً او را به تو باز مي گردانيم، و او را از پيامبران قرار مي دهيم.
*پس خاندان فرعون او را گرفتند تا سرانجام، دشمنشان و مايه اندوهشان شود. مسلماً فرعون و هامان و سپاهيان آن دو خطاکار بودند؛
*و همسر فرعون گفت: براي من و تو مايه شادماني و خوشحالي است، او را نکشيد، اميد است ما را سود دهد، يا وي را به فرزندي خود بگيريم. ولي آنان آگاه نبودند 
*و قلب مادر موسي تهي شد . اگر قلبش را محکم و استوار نکرده بوديم تا از باورکنندگان وعده ما باشد، به درستي که نزديک بود آن را فاش کند،
*و به خواهر موسي گفت: او را پي گيري کن. پس او موسي را از دور ديد در حالي که خاندان فرعون درک نمي کردند.
*پس او را به مادرش برگردانيم تا خوشحال و شادمان شود و اندوه نخورد و بداند که حتماً وعده خدا حق است، ولي بيشتر مردم نمي دانند.
*چون به توانايي خود رسيد و رشد و کمال يافت، به او حکمت و دانش داديم؛ و اين گونه نيکوکاران را پاداش مي دهيم.
*و به شهر وارد شد در حالي که اهل آن بي خبر بودند، پس دو مرد را در آنجا يافت که با هم زد و خورد مي کردند، اين يک از پيروانش، و آن ديگر از دشمنانش، آنکه از پيروانش بود از موسي بر ضد کسي که از دشمنانش بود درخواست ياري کرد، پس موسي مشتي به او زد و او را کشت، گفت: اين از عمل شيطان است، قطعاً او گمراه کننده و دشمني اش آشکار است.
*گفت: پروردگارا! به خود ستم کردم و آمرزشت را نصيب من فرما. پس خدا او را آمرزيد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
*گفت: پروردگارا! به خاطر قدرت و نيرويي که به من عطا کردي، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم شد.
*پس در آن شهر با حالت بيم و نگراني صبح کرد، در حالي که انتظار مي کشيد؛ پس ناگهان ديد آنکه ديروز از او ياري خواسته بود، دوباره وي را به فريادرسي مي خواند،گفت: همانا تو گمراهي آشکار هستي،
*هنگامي که خواست با کسي که دشمن هر دوي آنان بود به سختي برخورد کند گفت: اي موسي! آيا مي خواهي مرا بکشي چنان که ديروز يک نفر را کشتي؟ تو مي خواهي در اين سرزمين فقط ياغي و سرکش باشي، ونمي خواهي از مصلحان به شمار آيي!
*و مردي از دورترين شهر شتابان آمد گفت: اي موسي! اشراف و سران درباره تو مشورت مي کنند که تو را بکشند! بنابراين بيرون برو که يقيناً من از خيرخواهان توام.
*پس موسي ترسان و نگران در حالي که انتظار مي کشيد از شهر بيرون رفت،گفت: پروردگارا! مرا از اين مردم ستمکار نجات بده.
*هنگامي که به سوي مدين روي آورد، گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست راهنمايي کند.
*هنگامي که به آب مدين رسيد، گروهي از مردم را بر آن يافت که دام هايشان را آب مي دادند، و غير آنان دو زن را ديد که بازمي دارند؛ گفت: چه چيزي شما را بر بازداشتن وا مي دارد؟ گفتند: ما آب نمي دهيم تا شبانان برگردانند و پدر ما پيري کهنسال است
*پس دام هايشان را آب داد، سپس به سوي سايه برگشت و گفت: پروردگارا! به آنچه از خير بر من نازل مي کني، نيازمندم.
*پس يکي از آن دو در حالي که با حالت شرم و حيا گام برمي داشت، نزد او آمد گفت: پدرم تو را مي طلبد تا پاداش اينکه ما را آب دادي به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بيان کرد، گفت: ديگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات يافتي.
*يکي از آن دو زن گفت: اي پدر! او را استخدام کن؛ زيرا بهترين کسي که استخدام مي کني آن کسي است که نيرومند و امين باشد
*گفت: مي خواهم يکي از اين دو دخترم را به نکاح تو درآورم به شرط آنکه هشت سال اجير من باشي، و اگر ده سال را تمام کردي، اختيارش با خود توست ، و من نمي خواهم بر تو سخت گيرم، و به خواست خدا مرا از شايستگان خواهي يافت.
*گفت: اين قرارداد ميان من و تو باشد، هر يک از اين دو مدت را به پايان برم هيچ تعدّي و ستمي بر من نيست، و خدا بر آنچه مي گوييم، نگهبان و وکيل است.
*چون موسي آن مدت را به پايان برد و با خانواده اش رهسپار شد، از جانب طور آتشي ديد، به خانواده اش گفت: درنگ کنيد که من آتشي ديدم، شايد خبري از آن براي شما بياورم يا پاره اي از آتش را مي آورم تا گرم شويد.
*چون نزد آن آمد، از جانب راست آن وادي در آن جايگاه مبارک از آن درخت ندا رسيد که اي موسي! يقيناً منم خدا پروردگار جهانيان،
*و عصايت را بيفکن. پس وقتي آن را ديد که تند و سريع حرکت مي کند، گويا ماري باريک و تيزرو است، پشت کنان گريخت و به پشت سر برنگشت. اي موسي! پيش آي و مترس، بي ترديد تو در اماني،
*دستت را در گريبانت ببر تا بدون هيچ عيبي سفيد و درخشان بيرون آيد، و براي ترسي که دچارش شده اي دو دستت را بر سينه بگذار، پس اين دو معجزه از ناحيه پروردگار توست به سوي فرعون و اشراف و سران او که همواره مردمي نافرمان هستند.
*گفت: پروردگارا! من يک نفر از آنان را کشته ام، مي ترسم مرا بکشند،
*و برادرم هارون زبانش از من گوياتر است، پس او را همراه من بفرست که ياور و دستيارم باشد تا مرا تصديق کند؛ زيرا مي ترسم تکذيبم کنند.
*گفت: به زودي قدرت و نيرويت را به وسيله برادرت افزون کنم، و براي هر دوي شما به خاطر معجزات ما قدرتي قرار مي دهم که آنان به شما دست نيابند، شما و آنان که از شما پيروي کنند، پيروزيد.
*پس هنگامي که موسي آيات روشن ما را براي آنان آورد، گفتند: اين جز جادويي ساختگي و دروغين نيست، و ما اين را از پدران پيشين خود نشنيده ايم 
*و موسي گفت: پروردگارم به کسي که از نزد او هدايت آورده و به کسي که سرانجام نيک براي اوست داناتر است؛ بي ترديد ستمکاران پيروز نمي شوند.
*و فرعون گفت: اي اشراف و سران ! من براي شما هيچ معبودي جز خود نمي شناسم، پس اي هامان! برايم بر گِل آتش بيفروز، پس برايم برجي بلند بساز شايد بر معبود موسي آگاهي و اطلاع يابم، و البته من او را از دروغگويان مي پندارم.
*او و سپاهيانش به ناحق در زمين سرکشي و تکبّر کردند، و پنداشتند که آنان را به سوي ما بازنمي گردانند،
*پس او و سپاهيانش را گرفتيم و در دريا افکنديم؛ پس با تأمل بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟
*و آنان را پيشواياني که دعوت به آتش مي کنند قرار داديم، و روز قيامت ياري نمي شوند،
*و آنان را در اين دنيا با لعنت بدرقه کرديم، و روز قيامت از زشت رويان از رحمت خدايند،
*و پس از آنکه اقوام پيشين را هلاک کرديم، به موسي کتاب داديم که براي مردم وسيله بينايي و هدايت و رحمتي بود، تا متذکّر و هوشيار شوند.
*تو در جانب غربي حضور نداشتي هنگامي که ما امر نبوّت موسي را به انجام رسانديم، و از شاهدان نبودي.
*ولي ما ملت هايي را پديد آورديم، پس روزگار درازي بر آنان گذشت . و تو در ميان مردم مدين ساکن نبودي تا نشانه هاي ما را بر اينان بخواني، ولي ما بوديم که تو را به پيامبري فرستاديم 
*و زماني که ما موسي را ندا داديم، تو در ناحيه طور نبودي ولي به سبب رحمتي از پروردگارت تا به مردمي که پيش از تو بيم دهنده اي براي آنان نيامده بود، بيم دهي تا متذکّر و هوشيار شوند.
*و اگر نه آن بود که به سبب گناهاني که مرتکب شدند عذابي به آنان برسد، پس بگويند: پروردگارا! چرا پيامبري به سوي ما نفرستادي تا از آياتت پيروي کنيم و از مؤمنان باشيم 
*پس هنگامي که حق از سوي ما براي آنان آمد گفتند: چرا مانند آنچه به موسي دادند به او نداده اند؟ آيا پيش از اين به آنچه به موسي داده شد، کفر نورزيدند؟! گفتند: [اين تورات و قرآن] دو جادويند که پشتيبان يکديگرند!! و گفتند: ما منکر هر دو هستيم!!
*بگو: اگر راست مي گوييد کتابي از نزد خدا بياوريد که هدايت کننده تر از اين دو باشد تا آن را پيروي کنم.
*و قارون و فرعون و هامان را [نيز نابود کرديم]. و همانا موسي براي آنان دلايل روشن آورد، پس آنان در زمين تکبّر و سرکشي کردند، ولي پيشي گيرنده نبودند
*و به راستي ما به موسي کتاب داديم، پس تو در دريافت کتاب هيچ ترديدي نداشته باش، و آن را براي بني اسرائيل هدايت قرار داديم،
*و برخي از آنان را چون صبر کردند و همواره به آيات ما يقين داشتند، پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما هدايت مي کردند.
*يقيناً پروردگارت روز قيامت، خود ميان آنان درباره آنچه همواره در آن اختلاف مي کردند، داوري خواهد کرد.
* اي اهل ايمان! مانند کساني نباشيد که موسي را آزار دادند و خدا او را از آنچه درباره او مي گفتند، پاک و مبرّا ساخت، و او نزد خدا آبرومند بود.
*و به راستي ما به موسي و هارون نعمت داديم،
*و آن دو نفر و قومشان را از اندوه بزرگ نجات بخشيديم،
*و آنان را ياري داديم در نتيجه پيروز شدند،
*و هر دو را کتاب بسيار روشنگر عطا کرديم،
*وبه راه راست هدايتشان نموديم،
*و در ميان آيندگان براي هر دو نفر نام نيک به جا گذاشتيم.
*سلام بر موسي و هارون.
*ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
*بي ترديد هر دو از بندگان مؤمن ما بودند،
*پيش از اينان نيز قوم نوح و عاد و فرعون که از تمام ابزار حاکميت برخوردار بودند انکار کردند؛
*و به راستي موسي را با معجزات خود و برهاني آشکار فرستاديم،
*به سوي فرعون و هامان و قارون، ولي گفتند: جادوگري بسيار دروغگوست!
*هنگامي که حق را از سوي ما براي آنان آورد، گفتند: پسران کساني را که با موسي ايمان آورده اند، بکشيد، و زنانشان را زنده بگذاريد. ولي نيرنگ و نقشه کافران جز در بيراهه و گمراهي نيست.
*فرعون گفت: مرا بگذاريد تا موسي را بکشم و او پروردگارش را بخواند، چون من مي ترسم دين شما را تغيير دهد، يا در اين سرزمين فساد و تباهي به بار آورد!
*و موسي گفت: من از هر متکبر سرکشي که به روز حساب ايمان ندارد به پروردگارم و پروردگار شما پناه مي برم.
*و مرد مؤمني از خاندان فرعون که ايمانش را پنهان مي داشت، گفت: آيا مردي را مي کشيد که مي گويد: پروردگار من خداست؟ و بي ترديد از سوي پروردگارتان براي شما دلايل روشني آورده است، و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان خود اوست، و اگر راستگو باشد برخي از عذاب هايي که به شما وعده مي دهد به شما خواهد رسيد؛ زيرا خدا کسي را که اسراف کار و بسيار دروغگوست، هدايت نمي کند.
*اي قوم من! امروز فرمانروايي و حکومت براي شماست که در اين سرزمين پيروز هستيد، ولي اگر عذاب خدا به سوي ما آيد، چه کسي ما را ياري خواهد داد؟ فرعون گفت: من جز آنچه را مي بينم به شما ارائه نمي کنم، و شما را جز به راه راست هدايت نمي کنم.
*آن مرد با ايمان گفت: اي قوم من، من بر شما از روزي همانند روز اقوام پيشين ميترسم!
*چون سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کساني که پس از آنان بودند؛ و خدا ستمي بر بندگان نمي خواهد
*و اي قوم من! بي ترديد من از روزي که مردم يکديگر را ندا مي دهند بر شما مي ترسم؛
*روزي که پشت کنان از اين سو به آن سو فرار مي کنيد شما را هيچ نگه دارنده اي نيست؛ و هر که را خدا گمراه کند، او را هيچ هدايت کننده اي نخواهد بود.
*و فرعون گفت: اي هامان! براي من بنايي بسيار بلند بساز شايد به وسايلي برسم،
*وسايل آسمان ها تا از خداي موسي آگاه شوم هر چند موسي را دروغگو مي پندارم. و اين گونه براي فرعون زشتي کردارش آراسته شد و از راه خدا باز ماند، و نيرنگ و نقشه فرعون جز در زيانکاري و نابودي نبود.
*و آن مرد مؤمن گفت: اي قوم من! از من پيروي کنيد تا شما را به راه راست هدايت کنم.
*اي قوم من! اين زندگي دنيا فقط کالايي بي ارزش و زودگذر است، و بي ترديد آخرت سراي هميشگي و پايدار است.
*هر که بدي کند جز به مانند آن کيفر نيابد، و از مردان يا زنان کساني که کار شايسته انجام دهند در حالي که مؤمن باشند، آنان در بهشت درآيند و در آن بي حسابْ روزي يابند.
*اي قوم من! چرا من شما را به سوي رهايي مي خوانم، و شما مرا به آتش مي خوانيد؟!
*مرا مي خوانيد که به خداي يگانه کافر شوم و بر پايه جهالت و ناداني، و بدون دانش و معرفت که روشنگر حقايق است چيزي را شريک او قرار دهم! و من شما را به تواناي شکست ناپذير و بسيار آمرزنده مي خوانم.
*ثابت و يقيني است اينکه آنچه مرا به سويش مي خوانيد براي او در دنيا و آخرت حقّ ادعا نيست، و اينکه بازگشت ما به سوي خداست، و اينکه اسراف کاران اهل آتش اند.
*پس به زودي آنچه را مي گويم متوجّه خواهيد شد، و من کارم را به خدا وامي گذارم؛ زيرا خدا به بندگان بيناست.
*پس خدا او را از آسيب هاي آنچه بر ضد او نيرنگ مي زدند، نگه داشت و عذاب سختي فرعونيان را احاطه کرد.
* آتش است که صبح و شام بر آن عرضه مي شوند، و روزي که قيامت برپا شود فرعونيان را در سخت ترين عذاب در آوريد.
*محققاً ما به موسي هدايت عطا کرديم و کتاب را به بني اسرائيل به ميراث داديم؛
*کتابي که براي خردمندان مايه هدايت و تذکر است.
*صبر و شكيبائي پيشه كن كه وعده خدا حق است و براي گناهت استغفار نما و تسبيح و حمد پروردگارت را هر صبح و شام بجا آور.
*به يقين ما به موسي کتاب عطا کرديم پس در آن اختلاف شد ، و اگر از سوي پروردگارت فرماني پيشي نگرفته بود، بي ترديد ميانشان حکم شده بود؛ و اينان هم نسبت به قرآن در ترديدي سخت هستند.
*از دين آنچه را به نوح سفارش کرده بود، براي شما تشريع کرد و آنچه را به تو وحي کرديم؛ و آنچه ابراهيم و موسي و عيسي را به آن توصيه نموديم که دين را برپا داريد و در آن فرقه فرقه و گروه گروه نشويد. بر مشرکان ديني که آنان را به آن مي خواني گران است. خدا هر کس را بخواهد به سوي دين جلب مي کند، و هر کس را که به سوي او بازگردد هدايت مي کند،
*و به راستي ما موسي را با نشانه هاي خود به سوي فرعون و سران و اشراف قومش فرستاديم، پس گفت: من فرستاده پروردگار جهانيانم؛
*نهايتاً چون معجزه هاي ما را براي آنان آورد ناگاه آنان به آنان مي خنديدند.
*ما هيچ معجزه اي را به آنان نشان نمي داديم مگر آنکه از مشابهش بزرگ تر بود، و آنان را به عذاب دنيايي گرفتار کرديم، باشد که بازگردند.
*و گفتند: اي جادوگر! پروردگارت را بر پايه عهدي که با تو کرده براي ما بخوان، که بي ترديد ما هدايت خواهيم يافت.
*هنگامي که عذاب را از آنان برطرف مي کرديم، ناگاه پيمان مي شکستند.
*و فرعون در ميان قومش ندا داد: گفت: اي قوم من! آيا حکومت و پادشاهي مصر ويژه من نيست و اين نهرها از زير من به فرمان من روان نيستند؟ آيا نمي بينيد؟!
*مگر نه اين است که من از اين کسي که خوار و بي مقدار است و نمي تواند روشن و گويا سخن گويد، بهترم؟
*پس چرا دستبندهاي زرين و طلا بر او آويخته نشده است؟ يا چرا فرشتگاني همراه او نيامده اند؟
*پس او قومش را سبک مغز شمرد در نتيجه از او اطاعت کردند؛ زيرا آنان مردمي فاسق و نافرمان بودند.
*چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتيم، پس همه را غرق کرديم.
*در نتيجه آنان را پيشگامان و عبرتي براي آيندگان قرار داديم.
*و چون فرزند مريم مثل زده شد، ناگهان قوم تو نسبت به آن به مسخره و خنده فرياد برداشتند،
*و گفتند: آيا معبودان ما بهترند يا او. آنان اين مقايسه را به عنوان مثل براي تو نزدند مگر از روي جدال بي منطق و ستيزه جويي ، بلکه اينان گروهي ستيزه جو هستند.
*او نبود جز بنده اي که به او نعمت عطا کرديم و وي را براي بني اسرائيل نشانه اي بزرگ قرار داديم 
*و ما اگر بخواهيم برخي از شما را در زمين فرشتگاني قرار مي دهيم که جانشين باشند.
*و همانا پيش از آنان قوم فرعون را آزموديم، و پيامبري بزرگوار براي آنان آمد،
*که بندگان خدا را به من واگذاريد؛ زيرا من براي شما فرستاده اي امينم.
*و در برابر خدا تکبّر نکنيد که من براي شما دليلي روشن آورده ام.
*و من به پروردگارم و پروردگار شما از اينکه مرا سنگسار کنيد پناه مي برم؛
*و اگر به من ايمان نمي آوريد کناره گيري کنيد.
*پس پروردگارش را خواند که اينان قومي گناهکارند.
*بندگانم را شبانه حرکت ده؛ زيرا شما مورد تعقيب هستيد،
*و دريا را با راه هاي گشاده پشت سر بگذار ؛ زيرا آنان سپاهي محکوم به غرق شدن هستند.
*چه بسيار بوستان ها و چشمه ساراني که آنان بر جاي گذاشتند،
*و کشتزار و جايگاه هاي نيکو و باارزش،
*و نعمت هايي که با آسايش و خوشي از آن برخوردار بودند.
*چنين بود و ما همه آنها را به قومي ديگر به ميراث داديم.
*پس نه آسمان برآنان گريست و نه زمين و مهلت نيافتند.
*همانا ما بني اسرائيل را از آن عذاب خوارکننده نجات داديم.
*از فرعون که متکبري سرکش از زمره اسراف کاران بود،
*و آنان را از روي آگاهي بر جهانيان برگزيديم؛
*و به آنان از آيات و معجزات آنچه را که در آن آزمايشي آشکار بود، عطا کرديم.
*اينان با اصرار مي گويند:
*پايان زندگي جز همين مرگ نخستين نيست و ما برانگيخته نخواهيم شد.
*اگر راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد
*و هنگامي که گروهي از جن را به سوي تو متوجه کرديم که قرآن را بشنوند، پس وقتي که نزد قرائت آن حاضر شدند، گفتند: خاموش باشيد. پس چون قرائت پايان يافت به سوي قومشان در حالي که گفتند: بيم دهنده بودند، بازگشتند. شنيديم که
*اي قوم ما! به راستي ما کتابي را شنيديم که پس از موسي نازل شده است، تصديق کننده همه کتاب هاي پيش از خود است، به سوي حق و به سوي راه راست هدايت مي کند.
*پيش از آنها قوم نوح و اصحاب الرس و قوم ثمود را تكذيب كردند.
*و نيز قوم عاد و فرعون و برادران لوط،
*و اصحاب ايکه و قوم تُبّع همگي پيامبران را تکذيب کردند، پس تهديدم بر آنان محقق و ثابت شد.
*و در مورد موسى، آنگاه كه او را با حجتى آشكار به سوى فرعون فرستاديم‏
*پس فرعون با سپاهيانش روي گرداندند و گفت: يا جادوگر است يا ديوانه!
*در نتيجه او و سپاهيانش را گرفتيم و به دريا افکنديم، در حالي که مستحقّ سرزنش بود.
*و همانا براي فرعونيان بيم دهندگان آمدند.
* اما آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم گرفتن شخصي قدرتمند و توانا.
*آيا کافران شما از اقوامي(عاد،ثمود،لوط،قوم نوح) که برشمرديم، بهتر و برترند يا براي شما در کتاب هاي آسماني امان نامه اي هست
*يا مي گويند: ما گروهي متحد و پشتيبان يکديگريم
*جمعشان به زودي شكست مي‏خورد و پا به فرار مي‏گذارند.
*بلکه وعده گاهشان قيامت است، و قيامت هولناک تر و تلخ تر است.
*و هنگامي را که موسي به قومش گفت: اي قوم من! چرا مرا مي آزاريد در حالي که مي دانيد من فرستاده خدا به سوي شما هستم؟ پس هنگامي که منحرف شدند، خدا هم دل هايشان را منحرف کرد، و خدا مردم فاسق را هدايت نمي کند.
*و خدا براي مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامي که گفت: پروردگارا! براي من نزد خودت خانه اي در بهشت بنا کن ومرا از فرعون وکردارش رهايي بخش ومرا از مردم ستمکار نجات ده.
*و فرعون و کساني که پيش از او بودند و مردم شهرهاي زير و رو شده مرتکب گناهان بزرگ شدند،
* و فرستاده پروردگارشان را نافرماني کردند و خدا هم آنان را به عذابي سخت گرفت.
*تا آن را براي شما مايه تذکر و بيداري قرار دهيم و گوش شنوا آن را حفظ کند.
*ما پيامبري که گواه بر شماست، به سويتان فرستاديم، همان گونه که به سوي فرعون، رسولي فرستاديم؛
*پس فرعون از آن رسول نافرماني کرد، پس او را به عذابي سخت گرفتيم.
*اگر امروز کفر بورزيد، پس چگونه خود را روزي که کودکان را پير مي کند، حفظ مي نماييد؟!
*آيا سرگذشت موسي به تو رسيده است؟
*هنگامي که پروردگارش او را در وادي مقدس طوي ندا داد
*که به سوي فرعون برو؛ زيرا که طغيان کرده است.
*پس به او بگو: مي خواهي پاک و پاکيزه شوي؟
*من تو را به سوي پروردگارت راهنمايي مي کنم تا از او بترسي
*پس آن معجزه بزرگ تر را به او نشان داد.
*ولي تکذيب کرد و سرپيچي نمود.
*سپس پشت كرد و پيوسته تلاش ‍ نمود.
*و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود.
*و گفت: من پروردگار بزرگ تر شما هستم.
*پس خدا هم او را به عذاب آخرت و دنيا دچار ساخت.
*بي ترديد در اين سرگذشت براي کسي که بترسد عبرتي است.
*آيا خبر آن سپاهيان به تو رسيده است؟
*فرعون و ثمود
*بلكه كافران پيوسته مشغول تكذيب حق اند.
*و خدا از همه سو بر آنان احاطه دارد.
*و با فرعون نيرومند که داراي ميخ هاي شکنجه بود؟
*همانان که در شهرها، طغيان وسرکشي کردند؟
*و در آنها فساد وتباه کاري فراواني به بار آوردند؟
*پس پروردگارت تازيانه عذاب هاي گوناگون را بر آنان فرو ريخت.
*بي ترديد پروردگارت در کمين گاه است؛
 
+ نوشته شده در سه شنبه 30 مرداد 1397برچسب:قرآن,حضرت موسی,فرعون,مصر,بنی اسرائیل,گوساله پرستی,کتاب,تورات,کوه طور,عصای موسی,اژدها,جادوگران,هارون,برادر موسی,شهر مدین, ساعت 11:46 توسط آزاده یاسینی